جواب:
ج1- در مورد جزيزه خضراء در مجموع دونظر مختلف وجود دارد. •برخيآن را صحيح و معتبر و قابل استناد مي دانند. • بعضي ديگر آن را مجعول و شبيه به افسانه مي دانند و مي گويند ،استناد به آن درست نيست . دلايل صحت داستان جزيره خضرا ء طرفداران، صحت اين داستان مي گويند؛ اگر اين داستان ، داستان ساختگي ،رماني و افسانه اي بود هيچ گاه بزرگان ، مفاخر شيعه به آن توجه نمي كردند و در كتابهايشان آن را نقل نمودند . كساني كه اين داستان را نقل كرده اند : 1-«فضل بن يحيي» از علماي قرن هفتم كه او داستان را بلاواسطه در حله در منزل سيد فخر الدين حسن بن علي موسوي مازندراني ، از زبان زين الدين ، علي بن فاضل مازندراني شنيد، سپس آنرا در كتابي به نام «الجزيره الخضراء » نگاشت و همين كتاب در آينده مأخذ و منبع كتب سايرين شد و اولين كتابي كه در اين مورد نوشته شده همين كتاب است. 2- قاضي نور الله شوشتري دركتاب پر ارج مجالس المؤمنين آن را آورده است. 3- محقق كركي آن را به فارسي ترجمه كرده است. 4- علامه مجلسي آن را در كتاب بحار الانوار درج كرده است. 5- شيخ حر عاملي آن را در كتاب اثبات الهدي درج كرده است. و دهها نفر ديگر كه اين داستان را در كتابهاي خود آوردند. طرفداران صحت اين داستان مي گويند ،اگر اين داستان يك موضوع جعلي و افسانه اي بود اين همه برزگان بر آن استناد نمي كردند و آن را در كتاب خود درج نمي كردند . •دلايل جعلي و افسانه اي بودن داستان جزيزه خضرا ء : اولا : درست است كه اين داستان را بسياري از بزرگان نقل كرده اند،ولي وقتي دقت شود،آن يك داستان و از يك شخص بيشتر نيست و قهرمان داستان تنها علي بن فاضل مازندراني و منبع همه آنها كتاب فضل بن يحيي است . ثانيا : اين داستان سند معتبري ندارد،زيرا داستان از يك كتاب خطي نا شناخته نقل شده كه خود مرحوم مجلسي در باره اش مي نويسد ، چون من اين داستان را در كتب معتبر نيافتم ،باب جداگانه اي را به آن اختصاص دادم تا با مطالب كتاب مخلوط نشود. ثالثا : در متن داستان تناقضاتي ديده ميشود ،چنانكه ملاحظه فرموديد در يك جا سيد شمس الدين به راوي داستان گفت :من نايب خاص امام هستم و خودم آن حضرت را تا كنون نديده ام و پدرم نيز آنجناب را نديده ، ليكن سخنش را شنيده است، اما جدم هم خودش را ديده ، و هم حديثش را شنيده است، اما همين سيد شمس الدين در جاي ديگر به راوي داستان گفت: من هر روز صبح جمعه براي زيارت امام به آن كوه مي رويم و خوب است تو هم بروي و شفيع محمد هم به راواي داستان گفت: فقط سيد شمس الدين و امثالش مي توانند خدمت امام زمان مشرف شوند چنانكه ملاحظه مي فرماييد اين مطالب با هم تناقض دارند . رابعا : در داستان مذكور به تحريف قرآن تصريح شده كه قابل قبول نيست و مورد انكار شديد علماي اسلام است. خامسا : موضوع اباحه خمس در زمان غيبت مطرح شده و مورد تأييد قرار گرفته ، كه آن هم از نظر فقها مردود است . به هر حال داستان به طور رمانتيك تهيه شده كه خيلي عجيب و غريب به نظر مي رسد، يك نفر به نام زين الدين ازعراق به قصد تحصيل علوم به شام و از آنجا به همراه استادش به مصر و از آنجا به همراه استادش به اندلس (اسپانيا) سفر مي كند، پس از طي اين مسافت طولاني مريض مي شود. استادش او را رها مي كند و بعد از يهودي با شنيدن نام جزيزه روافض آن چنان به ديدن آن مشتاق مي شود كه استادش را فراموش مي كند به پيمودن راه و دور خطر ناك به جزيره را فضيها مي رسد، در آن جا نام جزيزه خضراء را مي شنود ، با اينكه بنابود پس از چهارماه كشتي بيايد ،پس از چهل روز آمد و پس از يك هفته توقف او را به همراه خوددريا مي برند و در وسط بحر ابيض آبهاي سفيدي را مي بيند كه شيرين و گورا است. در انجام بر فرض چشم پوشي از همه اين اشكالات نمي توانيم بپذيريم كه سكونت حضرت دائما در آن جزيره هست ، اگر اصل اين جزيره و داستان صحت داشته باشد ممكن است حضرت مدتي در آنجا مانده باشد و گرنه حضرت به طور نا شناس در بين مردم زندگي مي كنند، لذا او را در جاهاي مختلف ديده اند كما اينكه امام صادق «عليه السلام » فرموده اند. پس انحصار زندگي حضرت در جزيزه خضرا ء صحيح نيست . منابع : 1-تجسم اميد و نجات ، عزيز الله حيدري 2-سيماي مصلح جهان ، مراد فيضي 3-سيماي آفتاب ، دكتر حبيب الله طاهري 4-ارتباط معنوي با حضرت مهدي ، حسين گنجي
|