جواب:
از برخي روايات استفاده ميشود كه امام زمان از نظر شكل و قيافه شبيهترين انسان ها به پيامبر اسلام(ص) ميباشد،(1) همان گونه كه حضرت همنام پيامبر(ص) است.(2)
امام زمان(ع) جوان(3) خوش سيمايي است كه صورت او مانند ماه ميباشد.(4)
روي راست صورتش، خالي است كه پنداري ستارة درخشان است و قد متوسط و موهاي بلندي دارد كه موهاي سر او به دو قسمت تقسيم(5) شده است. امام علي(ع) فرمود: هو شابّ مربوع حسن الوجه، يسيل شعره علي منكبه، يعلو نور وجهه سواد شعر لحيته وراسه؛(6) امام زمان(ع) جوان، نيكو صورت است، متوسط القامه كه موهاي سر بلند دارد (كه بر لاله گوش او ريخته) و نور از صورت او مي درخشد و موهاي سر و ريش او سياه ميباشد. بر اين اساس در برخي متون از امام زمان(ع) به عنوان طاووس اهل بهشت ياد شده است.(7)
اين كه امام زمان(ع) با خصوصيات مذكور ميان مردم ظاهر شده و زندگي مي كند، دقيقاً مشخص و معلوم نيست. از متون ديني استفاده ميشود كه امام ميان مردم با چهره و قيافه هاي مختلف ظاهر شده، به هدايت و رهبري آنها پرداخته و به مشكلات مردم رسيدگي ميكند.(8)
گاهي حضرت به صورت جوان و گاهي به صورت انسان نيمه سال و گاهي به صورت انساني معمولي و گاهي به عنوان يك عرب و ... ظاهر ميشود؛ از اين رو مردم معمولاً او را نمي شناسند و اصولاً معناي غيبت نيز همين است كه اين گونه ظاهر شود. ـ به رغم آن كه ميان مردم و با مردم است ـ مردم او را نشناسند، تا حضرت بهتر بتواند به هدايت آنان پرداخته و به مشكلات علمي، فرهنگي و ... آنان رسيدگي نمايد؛ چنانكه وجود امام زمان جهت نفع رساندن به مردم به خورشيد پشت ابر تشبيه شده است. امام زمان(ع) در توقيع مبارك فرمود: همان طور كه از خورشيد در وقتي كه پشت ابرها پنهان شده، سود برده ميشود، از من نيز در حال غيبتم به همان صورت بهره مي بَرَند.(9)
به نظر ميرسد امام زمان(ع) با ويژگي هاي مذكور ظاهر نشده و يا كمتر ظاهر مي شود؛ از اين رو مردم، حتي بزرگان دين كه امام را مي ديدند، نمي شناختند.(10)
البته ديدن امام با ويژگي هاي ظاهري او بستگي به لياقت و شايستگي افراد دارد. برخي از اولياي خدا به خاطر لياقت و تقوايي كه داشتند، امام پارسايان را مي ديدند و ملاقات مي كردند و همين كه حضرت را مي ديدند مي شناختند، ولي برخي امام را مي ديدند و نمي شناختند و بعد از رفتن امام متوجه مي شدند كه امام زمان(ع) بود.
امام زمان(ع) ميان مردم بوده و لحظه اي از آنان غافل نيست، گرچه نحوة حضور و خصوصيات ظاهري او دقيقاً او معلوم نيست.
پي نوشت ها:
1. منتهي الامال، ج 1-2 ص 429.
2. ارشاد، ص 246؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 417؛ كشف الغمه، ج 3، ص 227؛ اعيان الشيعه، ج 2، ص 592.
3. لطف الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 241.
4. منتهي الامال، ج 1 - 2، ص 429.
5. همان.
6.لطف الله صافي، منتخب الاثر، ص 241.
7. منتهي الامال، ج 1 - 2، ص 431؛ خورشيد مغرب، ص 32.
8.بحارالانوار، ج 52، ص 92.
9. همان.
10. بحارالانوار، ج 52، ص 174.
|