جواب:
فلسفه غيبت امام زمان(ع) منحصر به حفظ جان ايشان نيست؛ بلكه عوامل ديگر در شكل گيري غيبت ايشان تأثير گزار هستند كه به برخي از مهم ترين آن ها اشاره مي كنيم:
1ـ مشيت الهي: مشيت الهي بر غيبت حضرت تعلق گرفته كه عقل از درك آن عاجز است. از اين رو در برخي از روايات علت غيبت امام زمان(ع) از اسرار الهي دانسته شده است. عبدالله بن فضل هاشمي مي گويد: امام صادق(ع) فرمود: صاحب الامر غيبتي خواهد داشت؛ به طوري كه گمراهان در شك واقع مي شوند.
عرض كردم چرا؟ فرمود: اجازه نداريم علتش را بيان كنيم... موضوع غيبت از اسرار خدا و غيبتي از غيبت هاي الهي است. چون خدا را حكيم مي دانيم، بايد كارهايش از روي حكمت صادر شود.(1)
2ـ امتحان مردم: آزمايش مردم در برخي روايات يكي از علل غيبت امام زمان(عج) ذكر شده است.(2) بدين معنا كه در اثر غيبت حضرت مهدي(ع)، مردم آزمايش مي شوند. گروهي ايمان استواري ندارند، باطنشان ظاهر مي شود و دستخوش شك و ترديد مي گردند. كساني كه ايمان در اعماق قلبشان ريشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور حضرت و ايستادگي در برابر سختي ها، پخته تر و شايسته تر مي گردند. امام كاظم(ع) فرمود: هنگامي كه پنجمين فرزندم غائب شد، مواظب دين خود باشيد، زيرا او ناگزير غيبتي خواهد داشت، به طوري كه گروهي از عقيدة خويش بر مي گردند. خداوند به وسيلة غيبت، بندگان خويش را آزمايش مي كند.(3)
3ـ آزادي از يوغ بيعت: ديگر امامان(ع)وظيفه داشتند از روي ناچاري تقيه كنند و با توجه به شرايط و مصالح با برخي از رژيم ها بيعت نمايند. اما امام مهدي(عج) وظيفه دارد با هيچ رژيمي بيعت نكند.
در بعضي از روايات يكي از علل غيبت امام، آزادي او از يوغ بيعت با حاكمانِ ستمگر زمان بيان شده است؛ بدين معنا كه امام هيچ رژيمي را، حتي از روي تقيه، به رسميت نمي شناسد. اگر حضرت در غيبت نبود، بايد با حكومت هاي عصر خود بيعت مي كرد، كه با مسئوليت حضرت به عنوان منجي بشريت، ناسازگار است. حسن بن فضّال مي گويد: امام هشتم فرمود: گويي شيعيان را مي بينم كه هنگام مرگ سومين فرزندم (امام حسن عسكري) در جستجوي امام خود، همه جا را مي گردند. اما او را نمي يابند. عرض كردم: چرا غايب مي شود؟ فرمود: براي اين كه وقتي با شمشير قيام مي كند، بيعت كسي بر گردن وي نباشد.(4)
4ـ وجود دوازده حجت الهي: شيعيان باور دارند كه دوازده امام، و حجت خدا بر زمين بوده و هر كدام وظايف تعريف شده داشته و مأمور به انجام آن بوده و زمين نبايد از حجت خدا خالي باشد. از اين رو مشيّت الهي بر آن تعلق گرفته كه يكي از آن ها در پس پردة غيبت قرار گيرد و زنده بماند تا زمين از حجت خدا خالي نباشد. طبيعي است كه او مي بايست آخرين امام باشد، زيرا معنا ندارد امام قبلي غايب گردد و بعد از وي امام ديگري بيايد.
يكي از نويسندگان مي نويسد: امام غائب نيز مانند پدرانش از كشته شدن در راه دين باكي نداشته و ندارد، ليكن كشته شدنش به صلاح جامعه و دين نيست، زيرا هر يك از پدرانش كه از دنيا رحلت مي كرد، امام ديگري جانشين مي شد، ولي امام زمان(ع) اگر كشته مي شد، جانشيني ندارد و زمين از حجت خالي مي گردد. در صورتي كه مقدّر شده است كه عاقبت، حق بر باطل غالب شود و به واسطة وجود مقدّس امام دوازدهم، دنيا به كام حق پرستان گردد.(5)
پي نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 52، ص 91.
2. اثبات الهداه، ج 6، ص 438.
3. شيخ طوسي كتاب الغيبه، ص 204، نعماني، كتاب الغيبه، ص 154.
4. بحارالانوار، ج 51، ص 152.
5. ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 191 ـ 192.
|