بازگشت

گروه: نشانه هاي ظهور
 
 
مرکز پاسخگو:دفتر تبليغات اسلامي
موضوع اصلي:مهدويت
موضوع فرعي:مهدويت
سؤال:آن چنان كه ميگويند در موقع ظهور امام زمان(ع) ايشان از بعضي افراد، مانند دشمنان اسلام و قاتلان فاطمه زهرا(س) و قاتلان كربلا انتقام ميگيرد، در صورتي كه آنها سالها پيش مردهاند. اين امر چگونه است؟ توضيح دهيد.


جواب:

اين سؤال در خصوص رجعت است. از اين رو لازم است حقيقت رجعت مورد بررسي قرار گيرد. رجعت از عقايد معروف شيعه است و تفسيرش در يك عبارت كوتاه چنين است: بعد از ظهور حضرت مهدي(ع) و در آستانه رستاخيز گروهي از مؤمنان خالص و كفار و طاغيان بسيار شرور به اين جهان باز ميگردند. گروه اوّل مدارجي از كمال را طي ميكنند و گروه دوم كيفرهاي شديدي ميبينند. مرحوم سيد مرتضي از علماي شيعه ميفرمايد: خداوند متعال بعد از ظهور حضرت مهدي(ع) گروهي از كساني را كه قبلاً از دنيا رفتهاند، به اين جهان باز ميگرداند، تا در ثواب و افتخارات ياري او و مشاهده حكومت حق بر سراسر جهان شركت جويند و نيز گروهي از دشمنان سر سخت را باز ميگرداند تا از آنها انتقام گيرد. بعد ميفرمايد: دليل بر اثبات اين عقيده اجماع اماميه است، زيرا احدي از آنها با اين عقيده مخالفت نكرده است.(1)

البته از كلمات بعضي از قدماي علماي شيعه و همچنين از سخنان مرحوم طبرسي در مجمع البيان بر ميآيد كه اقليّت بسيار كوچكي از شيعه با اين عقيده مخالف بودند و رجعت را به معني بازگشت دولت و حكومت اهلبيت(ع) تفسير ميكردند، نه بازگشت اشخاص و زنده شدن مردگان، ولي مخالفت آنها طوري است كه لطمهاي به اجماع نميزند.(2)

بدون ترديد احياي گروهي از مردگان در اين دنيا محال نيست، همان گونه كه احياي جميع انسانها در قيامت كاملاً ممكن است. عقل چنين امري را محال نميبيند و قدرت خدا آنچنان وسيع و گسترده است كه همه اين امور در برابر آن سهل و آسان است. در قرآن مجيد، وقوع وجعت اجمالاً در پنج مورد از امتهاي پيشين آمده است، از جمله اين آيات؛

1- آيه 243 سوره بقره است كه در آن سخن از جمعيتي است كه از ترس مرگ از خانههاي خود بيرون رفتند. خداوند فرمان مرگ به آنها و سپس آنها را زنده كرد. (فقال لهم اللّه موتوا ثم أحياهم).(3)

2- نيز به آيه 261 سوره بقره استدلال شده كه در آن سخن از پيامبري است كه از كنار يك آبادي عبور كرد، در حالي كه ديدارهاي آن فرو ريخته بود و اجساد و استخوانهاي اهل آن در هر سو پراكنده شده بود و از خود پرسيد: چگونه خداوند اينها را پس از مرگ زنده ميكند؟ خدا او يكصد سال ميراند و سپس زنده كرد و به او گفت: چقدر درنگ كردي؟ عرض كرد: يكروز يا قسمتي از آن. فرمود: نه، بلكه يكصد سال بر تو گذشت. اين پيامبر عُزير باشد يا پيامبر ديگري، تفاوت نميكند. مهم صراحت قرآن در زندگي پس از مرگ در همين دنيا است (فأماته اللّه مأة عام ثم بعثه).

3- در آيه 55 و 56 سوره بقره درباره بني اسرائيل ميخوانيم كه گروهي از آنها بعد از تقاضاي مشاهده خداوند گرفتار صاعقه مرگباري شدند و مردند، سپس خداوند آنها را به زندگي برگرداند تا شكر نعمت او را به جا آوردند. (ثم بعثناكم مِن بعد موتكم لعلكم تشكرون).

4- در آيه 110 سوره مائده ضمن بر شمردن معجزات حضرت عيسي(ع) ميخوانيم: و إذ تخرج الموتي بإذني؛ تو مردگان را با فرمان من زنده ميكردي. اين تعبير نشان ميدهد كه مسيح(ع) از اين معجزه خود (احياي مردگان) استفاده كرد، بلكه تعبير به فعل مضارع (تخرج) دليل بر تكرار آن است و اين يك نوع رجعت براي بعضي محسوب ميشود.

5- در سوره بقره آيه 73 در مورد كشتهاي كه در بني اسرائيل براي پيدا كردن قاتلش نزاع و جدال برخاسته بود، ميفرمايد: دستور داده شد گاوي را با ويژگيهايي سر ببرند و بخشي از آن را بر بدن مرده زنند تا به حيات باز گردد [و قاتل خود را معرفي كند و نزاع خاتمه يابد] (فقلنا اضربوه ببعضها كذالك يحيي اللّه الموتي و يريكم آياته لعلّكم تعقلون)(4)

البته موارد ديگري را همچون داستان اصحاب كهف كه آن نيز چيزي شبيه به رجعت بود، ميتوان در قرآن كريم مشاهده كرد.

مرحوم علامه مجلسي ميفرمايد: بيش از دويست حديث داريم كه چهل و چند نفر از راويان ثقات و علماي بزگوار در بيش از پنجاه كتاب آوردهاند و اين روايات وقوع رجعت را تأييد ميكنند.(5)

امام صادق(ع) در حديثي ميفرمايد: إنّ الرجعة ليست بعامة، و هي خاصة، لايرجع إلا من محض الإيمان محضاً، أو محض الشرك مخصاً؛ رجعت عمومي نيست، بلكه جنبه خصوصي دارد. تنها گروهي بازگشت ميكنند كه ايمان خالص يا شركت خالص دارند(6) رجعت از معتقدات شيعه است و رايحه قيامت از آن استشمام ميشود و با شواهد قرآن كه ذكر شد، تحققق آن مشكل نيست و مهدي موعود(ع) انتقام خونهاي به ناحق ريخته را از اشقيا و دشمنان ائمه خواهد گرفت.

(1.تفسير نمونه، ج 15، ص 555.

پاورقي2.همان، ص 556.

پاورقي3 .تفسير نمونه، ج 15، ص 556.

پاورقي4 تفسير نمونه، ج 15، ص 557.

پاورقي5. علامه محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 53، ص 122.

پاورقي6 همان، ص 39.