بازگشت

گروه: غيبت
 
 
مرکز پاسخگو:دفتر تبليغات اسلامي
موضوع اصلي:مهدويت
موضوع فرعي:مهدويت
سؤال:ما عقيده داريم كه امام زمان(ع) در زمان غيبت صغري با چهار نايب خود ارتباط مستقيم داشته و بعد از غيبت صغري اين ارتباط قطع مي شود. پس چگونه صدها نفر ادعاي ملاقات با او را مي كنند؟ آيا عمل صالح باعث ديدار با حضرت مي شود و آن گاه معناي انتظار چه مي شود؟


جواب:

براي امام زمان(ع) دو غيبت وجود دارد:

الف) زمان غيبت صغري.

ب) غيبت كبري.

در زمان غيبت صغري كه از سال 260 و يا 255 ه.ق آغاز شد و در سال 329 پايان يافت[12] مردم پرسش هاي عقيدتي، اجتماعي و مشكلات خويش را به وسيلة نواب خاص - كه بعداً اسامي آن ها بيان خواهد شد - با امام زمان(ع) در ميان گذاشته و آن حضرت مسائل و پرسش هاي مردم را پاسخ مي گفتند. گاهي گروهي از مردم به وسيلة نواب خاص امام زمان(ع) به ديدار امام دوازدهم(ع) مي رفتند؛ از اين رو در اين مدت امام هم غايب بود و هم نبود.[13]

نواب خاص امام زمان(ع) كه نقش بنيادي در بر قراري ارتباط مردم با امام زمان(ع) داشته اند عبارتند از:

1- ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري؛

2- ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري؛

3- ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي؛

4- ابوالحسن علي بن محمد سمري.

در اين جا لازم است به بخشي از وظايف و فعاليت هاي نواب خاص

امام زمان(ع) اشاره شود كه چگونه مردم با امام زمان(ع) ارتباط برقرار مي كردند:

الف) پنهان داشتن نام و مكان امام:

گرچه امكان رؤيت امام زمان(ع) در غيبت صغري براي مردم و نواب خاص وجود داشت، ولي به دليل مشكلات سياسي، هر يك از نواب موظف بودند كه نام و مكان امام را افشا نكنند؛ زيرا امام از سوي حكومت تهديد مي شد. البته اين پنهان كاري به دستور امام زمان(ع) صورت گرفته بود. ارتباط شيعيان نيز بدون اين كه مكان امام را بدانند بر قرار مي شد.

ب) پاسخ گويي به سؤالات فقهي و مشكلات عقيدتي:

نواب خاص علاوه بر وظيفة فوق وظيفة پاسخگويي به سؤالات فقهي و مشكلات عقيدتي را نيز بر عهده داشته اند. نواب خاص به دليل اين كه از دانش بسيار بالايي برخوردار بوده اند، به بهترين وجه شبهه زدايي نموده و پرسش هاي مردم را جواب مي دادند. از سوي ديگر سؤالات فقهي و شرعي شيعيان را به عرض امام رسانده و پاسخ ها را دريافت مي كردند و به مردم ابلاغ مي نمودند.

ج) اخذ و توزيع اموال متعلق به امام زمان(ع):

نواب خاص اموال متعلق به امام (مانند بيت المال و سهم امام) را از شيعيان گرفته به هر طريقي به امام زمان(ع) مي رساندند.

در زمان غيبت كبري نحوة ارتباط با امام زمان ممكن است با طرق زير امكان پذير باشد:

1- ملاقات حضوري:

در خصوص امكان و عدم امكان ملاقات حضوري با امام زمان(ع) اختلاف است. برخي عقيده دارند كه ملاقات حضوري امكان داشته و انسان با رعايت تقوا و ايجاد شايستگي، مي تواند به حضور امام زمان(ع) برسد. چنان كه شخصيت هايي مانند مقدس اردبيلي،[14] علامة حلي[15] و علامة بحرالعلوم[16] به حضور حضرت رسيده اند. سيد مرتضي،[17] شيخ طوسي و ... از طرفداران اين نگرش هستند. شيخ طوسي مي نويسد: ما قطع نداريم كه حضرت از تمام اولياي خود، پنهان باشد، بلكه جايز است كه براي بيشتر آنان ظاهر گردد.

برخي ديگر عقيده دارند كه ملاقات حضوري با امام زمان(ع) امكان ندارد. محمد بن ابراهيم، معروف به نعماني،[18] فيض كاشاني،[19] و كاشف الغطا،[20] و از طرفداران اين نگرش هستند. اينان به برخي از روايات تمسك نموده اند كه هر گونه ارتباط حضوري با امام زمان(ع) را منع كرده اند.[21] امام زمان(ع) در توقيع شريف خطاب به آخرين نايب خاص آن حضرت، يعني علي بن محمد سمري فرمود: به زودي از شيعيان من كساني خواهند آمد كه ادعاي ديدن مرا مي كنند. آگاه باشيد، هر كس قبل از خروج سفياني، و صيحة آسماني، ادعا كند كه مرا ديده دروغگوي افترا زننده است.[22]

واقعيت آن است كه با تقوا و معنويت و قابليت مي توان به حضرت آن امام همام رسيد، چنان كه برخي از بزرگان به حضور او رسيده اند. به نظر مي رسد رواياتي كه دلالت بر منع ملاقات دارند، ناظر بر اين است كه جلوي هر گونه سوء استفاده از ادعاي ديدن امام زمان گرفته شودو هر كس ادعاي رؤيت امام زمان (ع) را نكند. برخي از بزرگان به حضور امام رسيده اند و مرحوم آخوند خراساني ملاقات امام زمان(ع) را براي افراد خاصي ممكن دانسته است.

2- ارتباط معنوي:

بي ترديد مي توان با امام زمان(ع) ارتباط معنوي بر قرار كرد. البته اين ارتباط با بهره گيري از تقوا، دعا خواندن و توسل به ائمه(ع)، به ويژه به ساحت مقدس امام زمان(ع) امكان پذير است. شايد بر همين اساس باشد كه يكي از وظايف شيعيان در زمان غيبت، دعا كردن براي امام زمان(ع) و توسلات بيان شده است.[23] ارتباط معنوي بدان معنا نيست كه انسان امام زمان(ع) را ملاقات حضوري كند، بلكه بايد با آن امام ارتباط برقرار كند و هميشه به ياد او بوده و او را در تمام اعمال ناظر بداند. هرگاه چنين لياقت و شايستگي اي حاصل شد حضرت به انسان عنايت نموده و به رفع مشكلات انسان مي پردازد؛ از اين رو امام زمان(ع) در توقيعي كه براي شيخ مفيد صادر نمود فرمود: فإنّما علماً بأنبائكم و لا يعزب عنا شيءٌ مِن أخباركم؛[24] ما بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده نمي ماند.


باز حضرت درهمان توقيع فرمود: ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم. اگر جز اين بود، دشواري ها و مصيبت ها بر شما فرود مي آمد و دشمنان، شما را ريشته كن مي كردند.[25]

ارتباط معنوي انسان با امام زمان(ع) سبب مي شود كه حضرت ميان مردم حضور پيدا كند، اگر چه مردم او را نشناسند. امام علي(ع) فرمود: سوگند به خداي علي، حجت خدا ميان آنان هست و در كوچه و بازار گام بر مي دارد و بر خانه هاي آنان وارد مي شود و در شرق و غرب جهان به سياحت مي پردازد و گفتار مردمان را مي شنود و بر اجتماعات آنان وارد شده سلام مي دهد. او مردمان را مي بيند.[26]

در دعاي ندبه مي خوانيم: جانم فدايت! تو آن غايبي هستي كه از ميان ما بيرون نيستي. جانم فدايت! تو آن دور شده از وطن هستي كه از ما دور نيستي.[27]

3- ارتباط از طريق نامه:

يكي از راه هاي ارتباط با امام زمان(ع) نامه نگاري است. مرحوم شيخ عباس قمي به نقل از تحفه الزاير مجلسي و مفاتيح النجاه سبزواري مي نويسد: هر كسي حاجتي داشته باشد و اين را در نامه اي بنويسد و در يكي از قبور ائمه(ع) بيندازد و يا مهر كند و خاك پاكي را گل سازد و آن را ميان آن گذارد و در چاهي عميق و يا نهري اندازد، آن گاه امام زمان(ع) شخصاً متولي بر آوردن حاجت مي شود.[28]

[12] صدوق، كمال الدين، ص 480؛ بحارالانوار، ج 52؛ صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 268.

[13] محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 53.

[14] منتهي الآمال، ج2، ص 470؛ مهدي موعود، ص 934.

[15] تنكابني، قصص العلما، ص 259.

[16] بحارالانوار، ج 52، ص 174.

[17] تنزيه الانبياء، ص 182، به نقل از مجلة حوزه، ويژه نامة امام زمان، ص 99.

[18] كتاب الغيبه، ص 99.

[19] وافي، ج 2، ص 414.

[20] حق المبين، ص 87.

[21] شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 395.

[22] شيخ صدوق، كمال الدين، ص 516.

[23] منتهي الآمال، ص 559و 562.

[24] احتجاج طبرسي، ج 2، ص 596.

[25] همان.

[26] جباري، عاشوري و حكيم، تاريخ عصر غيبت، ص 426، به نقل از الغيبه نعماني، ص 72.

[27] مفاتيح الجنان، دعاي ندبه.

[28] منتهي الآمال، ج 2، ص 491.