بازگشت

گروه: عمر
 
 
مرکز پاسخگو:دفتر تبليغات اسلامي
موضوع اصلي:مهدويت
موضوع فرعي:مهدويت
سؤال:چگونه امام زمان(ع) اين همه عمر كرده است؟


جواب:

عمر انسان حد و مرز معيّني ندارد تا تجاوز از آن حد غير ممكن باشد. مرگ مانند ساير پديده ها معلول عواملي است كه اگر شناخته شوند، مي توان از وقوع آن جلوگيري كرد و آن را به تأخير انداخت، هر چند سرانجام هر انساني مرگ است.

عوامل مختلفي در طول عمر نقش دارد مانند ارث، محيط، شغل و كيفيت تغذيه. قطعاً با شناخت علل و رعايت آن مي توان به عمر طولاني دست يافت. البته بشر امروز اسرار زيست انساني و علل بقاي سلامت و عمر طولاني را نتوانسته است كشف كند. از اين رو معماي مرگ براي بشر هنوز حل نشده است.

قرآن مجيد علم انسان را بسيار اندك مي داند،[42] ولي امام زمان(ع) قطعاً به آن اسرار دست يافته است.

از طرفي فلاسفه گفته اند: بهترين دليل براي امكان چيزي، واقع شدن آن است. اگر مسئلة دراز عمري در تاريخ زندگي بشر اتفاق افتاده باشد، اگر چه در مواردي نه چندان بسيار تكرار يافتن موارد، يا مور مشابه آن امري خواهد بود طبيعي و معقول.[43]

نقل تاريخي يكي از راه هاي حصول علم و يقين است و ما در تاريخ نام برخي از معمرين (انسان دراز عمر) را مشاهده مي كنيم.

قرآن مجيد دربارة عمر نوح مي فرمايد: او نهصد و پنجاه سال در بين قومش زندگي كرد.[44]

يكي از مورخان، عمرهاي طويل براي افرادي ذكر كرده است كه عبارتند از: حضرت آدم: 930 سال، شيت: 912 سال، لوط: 732 سال و ابراهيم: 195 سال.[45]

بنابراين عمر طولاني داشتن نه با عقل و علم منافات دارد و نه با تجربه و هيچ چيزي محال بودن آن را ثابت نمي كند. از سوي ديگر اگر قدرت الهي را در نظر بگيريم و بدانيم همه چيز در اختيار پروردگار است، اين مسئله بسيار آسان خواهد شد. إنّ الله علي كل شيء قدير خداوندي كه مي تواند به كسي هفتاد سال عمر دهد، مي تواند به كسي 170 سال عمر دهد و به ديگري 1700 سال. ارادة الهي بر اين تعلق گرفته است كه امام زمان(ع) از عمر طولاني برخودار باشد.



[1] جعفر سبحاني، منشور جاويد، ص 228.

[2] سجده (32) آية9.

[3] جعفر سبحاني، همان، ص 229.

[4] همان، ص 230.

[5] امام خميني، چهل حديث، ص 11 - 6، با تليخص.

[6] مؤمنون (23) آيه 14.

[7] اسراء (17) آيه85.

[8] يس (36) آية82.

[9] قمر (54) آية 50.

[10] استاد مطهري، مجموعه آثار، ج2، ص 740 - 730، با تلخيص.

[11] مصباح يزدي، معارف قرآن، ص 358.

[12] حجرات( 49) آيه 13.

[13] بحارالأنوار، ج 36، ص 403، حديث 15.

[14] مرتضي مطهري، اشنايي با علوم اسلامي (منطق و فلسفه) ص 165؛ مجموعة آثار، ج6، ص 1057 - 1061.

[15] دكتر سيد جعفر سجادي، فرهنگ معارف اسلامي، ج 4، ص 358، مادة ملكوت اسفل و ملكوت اعلي.

[16] عبدالرزاق كاشاني، اصطلاحات صوفيه، ص 89.

[17] امام خميني، چهل حديث، ص 363.

[18] محمد تقي مصباح يزدي، آموزش فلسفه، ج2، ص 163؛ علامه طباطبايي، نهايه الحكمه، ص 275 - 276.

[19] تفسير نمونه، ج 12، ص 17.

[20] محمد حسين حسيني، معاد شناسي، ج 1، ص 163.

[21] مفردات راغب، ص 329، مادة عرش.

[22] نمل (27) آية 38.

[23] علامه طباطبايي، تفسير الميزان (ترجمه) ج 8، ص 204 - 207؛ تفسير نمونه، ج6، ص 204 - 205.

[24] تفسير نمونه، ج 6.

[25] حديد (57) آية 4.

[26] نهج البلاغه، خطبة 1.

[27] بحارالأنوار، ج66، ص 293؛ نهج البلاغه، ج 1، ص 204 - 207.

[28] درس هايي از تفسير نمونه، ج 32، ص 307؛ درالمنثور، ج 6، ص 171.

[29] بقره(2) آية 30.

[30] جعفر سبحاني، منشور جاويد، ج 4، ص 245.

[31] يونس (10) آية14.

[32] محمد تقي مصباح، معارف قرآن، ص 364 و 365، با تلخيص.

[33] تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 524 - 521.

[34] محمد تقي مصباح، معارف قرآن، ص 366.

[35] مجله كيان، ش 28، ص 41.

[36] صحيفة نور، ج2، ص 155.

[37] همان، ج 21، ص 98.

[38] نمل (27) آية 89.

[39] اصول كافي، ج1، ص 77.

[40] اسلام و مقتضيات زمان، ج1، ص 265.

[41] مجموعة آثار، ج3، ص 191.

[42] اسراء (17) آية 85.

[43] محمد رضا حكيمي، خورشيد مغرب، ص 245.

[44] عنكبوت( ) آية14.

[45] ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص 202.