بازگشت

گروه: خصوصيات اخلاقي
 
 
مرکز پاسخگو:دفتر تبليغات اسلامي
موضوع اصلي:مهدويت
موضوع فرعي:مهدويت
سؤال:چگونه عشق به امام زمان(ع) و اولياي خدا را به دور از ريا در زندگيم اثر دهم و رضايت خاطر آنان را جلب نمايم؟


جواب:

خواهر گرامي! از اين كه مجددا با ما مكاتبه كرديد و اعتماد نموديد، تقدير ميكنيم.

نوشتهايد: حقيقتا كه مشكلات مرا با راهنمايي به جا و به موقع حل نموديد. خداوند را بسيار شكر و سپاس ميگزاريم كه توفيق خدمت گزاري و حل مشكلات بندگانش را به ما عنايت فرمود:

پيش از پرداختن به پاسخ پرسشها لازم ميدانيم از برخي اخلاق پسنديده و صفات نيكويي كه در شما هست. ياد كنيم و از خداوند براي شما توفيق افزونتر آن را همراه با صبوري و مقاومت بيشتر طلب نماييم.

نوشتهايد: از دروغ تنفر داريد و حتي به شوخي هم تاكنون دروغ نگفتيد. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: بنده مزه ايمان را نميچشد تا آن كه دروغ را ترك كند، خواه از روي شوخي و مزاح باشد، يا جدي.(1)

پيامبر اكرم(ص) فرمود: شما شش كار را به من قول دهيد و انجام دهيد تا من بهشت را براي شما تضمين كنم. سپس اولين آن را ترك دروغ ذكر فرمودند.(2)

نوشتهايد: با وجود اين كه پدرم بد زبان و فحاش و بي ارتباط با خدا است، حق پدري را رعايت نموده و كوچكترين حرف نامربوط به او نزدهايد. اين شيوه يكي از صفات مؤمنان است.

نوشتهايد: جهت حفظ ايمان و معنويت و آلوده نگشتن به گناه، در عروسيهاي آلوده به گناه كه در جامعه رواج پيدإ؛ ّّ پ كرده، شركت نميكنيد. امام صادق(ع) فرمود: كسي كه نفس خويش را به خاطر خدا كنترل كند، در آن هنگام كه به كاري و گناهي تمايل و علاقه دارد، خداوند بدن او را بر آتش حرام ميگرداند.

از خداوند ميخواهيم اين اخلاق و رفتار نيكو و ايمان و اعتقاد پسنديده را در شما و همه جوانان افزونتر گرداند و اسباب ازدواج و عروسي و زندگي خوش همراه با نشاط و سرور و معنويت را براي شما جوانان فراهم سازد.

عشق به اهل البيت(ع) در نامه شما تراوش ميكند. اميدواريم كه خداوند اين عشق و محبت را با شناخت و معرفت و اخلاص در مورد چهارده معصوم هر لحظه زيادتر كند و آن را ابدي سازد.

عشق به امام زمان(ع) و...

هر كه را جامه ز عشقي چاك شد

او ز حرص و عيب كلي پاك شد

پيش از آن كه راه و رسم عاشقي را بيان كنيم لازم است عشق را تعريف نماييم و علت پيدايش آن را بدانيم و رمز بقا و دوان آن را دريابيم، آن گاه ويژگيهاي عاشق حقيقي را بشناسيم.

تعريف عشق

حب و علاقه به شخص يا شيء، وقتي با احساسات و عواطف عالي انسان آميخته گشت و به اوج رسيد و وجود انسان را مسخر و مطيع بي چون و چراي خويش ساخت و بر كشور وجود آدمي حاكميت مطلق يافت،

عشق ناميده ميشود.

علت پيدايش عشق و رمز بقا و دوام آن

عشق هايي كز پي رنگي بود

عشق نبود، عاقبت ننگي بود

زانكه عشق مردگان پاينده نيست

چون كه مرده سوي ما آينده نيست

عشق زنده در روان و در بصر

هر دو ميباشد ز غنچه تازهتر

عشق آن زنده گزين كو باقي است

وز شراب جان فزايت ساقي است

عشق آن بگزين كه جمله انبيا

يافتند از عشق او كار و كيا

علاقههاي مفرط فردي به فرد ديگر كه از آن به مجاز تعبير به عشق ميشود، هنامي كه ريشه و اصالت نداشت، عمرش كوتاه و كم دوام است. گاهي به هم نرسيده، به قهر و غضب و بلكه به خون مينشيند.

گاهي به وصال هم ميرسند، ليكن چند صباحي بيش سپري نشده، به نفرت و جدايي كشيده ميشود.

عشقي بقا و دوام دارد كه اصيل باشد. عشقي اصيل است و ريشه در ابديت دارد كه كمال معشوقش ازلي و ابدي باشد. از ليت و ابديت ويژه خدا است و هر چيزي يا هر كسي كه متصل به خدا است و پرتوي از آن نور مطلق است، به اعتبار موصول متصف به ابدي و ازلي ميباشد، چه اين كه كل شيء هالك إلا وجهه. انبيا و اولياي الهي و امامان معصوم صلوات اللَّه عليهم وجوه اللَّه اند.(3)

به همين جهت شيفتگان و دلباختگانشان، آنان را مرده احساس نميكنند.

وجه اللَّه بودن حضرت علي و فاطمه(سلام اللَّه عليهما) است كه عشق را برانگيخته و دلها را شيفته خود ساخته و رنگ جاوداني و ابدي گرفته است. اين گونه عشقها است كه محو نميشود. هر چه زمان بيشر ميگذرد، آتش عشق افروختهتر ميگردد.

شهيد مطهري ميگويد: دلهاي ما به طور ناخود آگاه در اعماق خويش با حق سَر و سِرّ و پيوستگي دارد و چون علي(ع) را آيت بزرگ حق و مظهر صفات حق مييابند، به او عشق ميورزند. در حقيقت پشتوانه عشق علي(ع) پيوند جانها با حضرت حق است كه براي هميشه در فطرتها نهاده شده و چون فطرتها جاوداني است، مهر علي نيز جاودان است.(4)

نتيجه اين كه: انسان به گونهاي آفريده شده كه عاشق خدا و عاشق هر چيزي و هر كسي باشد كه تعلق و ارتباط با خدا دارد.

حقيقت عشق و عشق حقيقي در همه هستي جريان دارد. حقيقت عشق و متعلق آن و محبوب همه عشاق جهان يك چيز بيش نيست. اگر چه شعور ظاهري اكثر انسانها، از آن آگاهي ندارد و به اشتباه چون تشنه در پي سراب، به دنبال معشوق نماياني رفتهاند كه اصل و بقا ندارند، اما شعور باطني و جان آنان با جان جانان آشنا است.

راه و رسم عاشقي اولياي الهي امام زمان(عج)

هيچ پديدهاي بدون علت نيست و هيچ چيزي بدون زمينه و مقدمات لازم، لباس هستي نميپوشد.

عشق ورزي نيز مانند همه اميال دروني، نيازمند فضاي مناسب براي پرورش و پردازش است تا شكوفه و گل دهد. اگر بستر مناسبي براي ظهور اين ميل مقدس فراهم گردد، عاشق به وصال معشوق واقعي خواهد رسيد. در غير اين صورت معشوق نمايان بدلي جا خوش خواهند كرد.

از اين رو است كه در جهان به جاي يك معشوق معشوقها وجود دارد و هر گروهي به چيزي يا كسي مينازد و عشق ميورزد، كه براي گروه ديگر جذبهاي ندارد، بلكه گاهي با آن سر جنگ دارند.

عاشق امام زمان(ع) و اولياي الهي شدن، نيازمند وجود شرايط و فراهم ساختن زمينههاي مناسب است.

بايد ويژگيها و شايستگيهاي لازم لا در خود ايجاد نمود تا مورد عنايت معشوق قرار گرفت.

به بيان ديگر: راه عاشق شدن و وظيفه عاشق امام زمان(ع) را از مفهوم اصيل عشق ميتوان فهميد. عشق در اصل از عشقه (نام گياهي كه در فارسي به آن پيچك ميگويند) گرفته شده است. اين گياه به هر چيزي برسد، دور آن ميپيچد و به تدريج آن را احاطه ميكند.

وقتي حب و علاقه شدت پيدا كند و همانند پيچك جان و روح مُحِبّ را به تسخير خويش در آورد، آن را عشق مينامند و آن فرد را عاشق گويند.

جالينوس ميگويد: در مغز انسان سه جايگاه ويژه قرار دارد:

يكي مخزن تخيل است. دومي جايگاه فكر و سومي ظرف ذكر و يادآوري است.

عاشق به كسي گويند كه لحطهاي خيال و فكر و ذكرش (همه مغز فعّالش) از معشوق جدا نباشد. عشق و محبت و هجران معشوق آن چنان قلب و جان و روح عاشق را مسخر نموده كه آب و خواب و غذا را از او گرفته و او به چيزي جز معشوق نميانديشد و كسي جز او را نميبيند. هر كس چنين نيست، عاشق نيست.(5)

آيا ما اين چنين هستيم؟ آيا وصف عاشقي در ما هست؟ اگر ما شيعه چون پيچك گرد وجود مقدس آن خورشيد محبت بوديم، اين همه دشمني و كينه و عداوت و نامهربانيها براي چيست؟ اگر عشق آن جان جانان و آن گل عصمت را در سر داشتيم ، چرا جان خويش را به انواع گناهان آلوده ساختهايم؟!

قلب و جان عاشق، مسخر و مطيعع معشوق است. پس چرا دل و جان و زبان و چشم و گوش ما تابع و در تسخير هواي نفس و شيطان است؟ آيا كارهاي ما به عاشق شيطان و هواي نفس بيشتر شباهت ندارد تا عاشق آن سمبل زهد و ورع، آن پاكتر از باران بهاري و لطيفتر از شبنم صبحگاهي؟!

اگر معشوق و محبوب ما آن شمس عدالت است، چرا اين همه ظلم و بي عدالتي؟!

اگر ما عاشق آن مصلح خود ساخته و مهذب و مجسمه تقوا و تهجد هستيم، پس نشانه عشق ما كو؟ چرا به فكر اصلاح خويش و تهذيب نفس و تزكيه روح خويشتن نيستيم؟

تا زماني كه از خودپرستي و هواپرستي بيرون نيامديم و دل و جان خود را مسخر مولا نساختيم، به ناحق لاف دوستي ميزنيم، شاعر چه زيبا گفته است:

تا تو در بند خويشتن باشي

عشق بازي دروغ زن باشي

عاشق آيينه صاف معشوق و جلوه اخلاق اوصاف و روشهاي او است:

عاشقان در سيل تند افتادهاند

بر قضاي عشق، دل بنهادهاند

همچ سنگ آسيا اندر مدار

روز و شب گردان و نالان، بي قرار!

عاشق امام زمان(ع) بايد او را بشناسد و بنگرد خواسته حضرت چيست؟ حركت در مسير خواسته محبوب است كه فاصلهها را كم ميكند و حصار هجران و دوري را بر ميدارد و عاشق را به وصال معشوقش ميرساند.

عشق قهار است و من مقهور عشق

چون قمر روشن شدم از نور عشق

برگ كاهم در كفت اي تند باد

من چه دانم تا كجا خواهم فتاد

معشوق، خود عاشق و سجاده نشين عشق است

يكي از عاشقان آن حضرت، امام صادق(ع) است كه ميفرمود: چه شتاب ميورزيد براي ظهور قائم(ع)؟ پيش از آن كه خود را اصلاح كنيد و ايمان وعمل و اخلاق خود را نيكو گردانيد! به خدا قسم! شدت زهد و بي رغبتي اش به دنيا به پايهاي است كه در اوج قدرت و توان مندي، از فقيرترين مردم مملكت خويش هم بي آلايشتر زندگي ميكند و سادهتر ميپوشد و غذا ميخورد.(6)

امام هفتم(ع) يكي ديگر از عشاق آن حضرت ميفرمود: امام قائم(ع) رخسارش گندمگون است. در اثر بيداري شبها جهت عبادت، رنگ چهرهاش با زردي به هم آميخته است. سپس فرمود: پدرم به قربان آن امامي كه شبش را با مراقبت ستارگان، در حال ركوع و سجود به سر ميبرد.(7)

اي عزيز! آن چه لازم بود به تصريح و اشاره بيان گشت. اين مقال را با پيام آن فروغ حيات و معشوق و عشاق حقيقت طلب و مخلصان حقيقت گام، به يكي از شيفتگان دلباختهاش يعني شيخ مفيد به اتمام ميرسانيم، بين عاشق و معشوق چه عبارات لطيفي رد و بدل ميشود. آن معشوق كه صد قافله جان فداي خاك قدمش باد، در نامهاش به عاشق خود مينويسد: اي رفيق مخلص و اي دوست مجاهد ما - كه خداوند با نصرت خاص خويش تو را بر دشمنانت پيروز گرداند - هر گاه برادران و خواهران شيعه تو، تقواي پروردگار پيشه كنند و حقوق مال را كه بر ذمه دارند، از فتنههاي نابود كننده در امان خواهند بود. آنان كه بخل بورزند و وظايف خود را در قبال مستمندان انجام ندهند، در دنيا و آخرت به زيان و خسران دچار خواهند شد.

اگر شيعيان ما - كه خداوند آنان را به عبادت و طاعتش توفيق دهد - با دلهاي متحد و قلب هايي هماهنگ و يكپارچه، به عهد و پيماني كه با دارند، وفا ميكردند. (يعني ازما اطاعت ميكردند و فرمان ما را اجرا مينمودند و خود را به گناه و معصيت آلوده نميساختند) هرگز از فيض ملاقات ما محروم نميشدند و غيبت ما اين قدر طولاني نميشد، بلكه سعادت ديدار ما با معرفتي كامل و شناختي راستين، نصيب شان ميشد.

پس ما را از شيعيان غايب نساخته و پنهان ننموده است مگر آن دسته از كارهاي آنان كه مطلوب و خوشايند مانيست. كاهايي كه ما از دوستان خود توقع نداريم.(8)

پي نوشتها:

1 - محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، ج 4، ص 37، ترجمه سيد جواد مصطفوي، انتشارات علميه اسلاميه.

2 - پنج كار ديگر عبارتند از: وقتي به كسي قول و وعدهاي ميدهيد، تخلق نكنيد؛ وقتي امانتي به شما سپردند، خيانت نكنيد؛ چشمهايتان را از نگاه به نامحرم بپوشانيد؛ خودتان را از گناه غرايز جنسي و شهوتها حفظ كنيد؛ دست و زبان خود را از آزار و اذيت مردم و گناه پروردگار حفظ كنيد.

3 - در دعاي توسل هر يك از چهارده معصوم را به وجه اللَّه ميخوانيم.

4 - شهيد مطهري(ره) جاذبه و دافعه علي(ع)، ص 101، موسسه اسلامي حسينيه ارشاد - اسفندماه 1349 شمسي.

5 - مجمع البحرين، ماده عشق.

6 - صافي، منتخب الاثر، ص 307، ترجمه آزاد.

7 - فلاح السائل، ص 200، به نقل از پيام امام زمان(ع)، ص 127، اثر سيد جمال الدين حجازي.

8 - شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 1، ص 39، ناشر، دار الكتب الاسلاميه، چاپ چهارم، تاريخ انتشار، 1365.