جواب:
جهت تبيين شفافتر پاسخ به كلامي از حضرت امام محمد باقر(ع) تمسك ميجوييم.
روزي فردي (حمر ابن اعين) به امام عرض كرد: وقتي خدمت شما ميرسيم، تا وقتي كه نزد شما هستيم، از يك روح قدسي و معنويت گراي عالي برخورداريم، به گونهاي كه رقت قلب به ما دست ميدهد و دل و جانهاي ما آن چنان آماده پذيرش حقيقت و معنويت ميگردد كه از نداشتن دنيا نه تنها غمگين نميشويم، بلكه آرامش روحي پيدا ميكنيم و اموال و دارايي كه در دست مردم قرار دارد، پيش ما خوار و بي ارزش ميگردد. اما همين كه از خدمت شما ميرويم و با مردم و تجّار و بازاريها و غيره مواجه ميشويم، آن حال خوش معنوي را از دست ميدهيم و به دنيا رو ميآوريم! چرا اين گونه هستيم؟! ما را راهنمايي كنيد. حضرت در پاسخ فرمود: اين مسئله مربوط ميشود به حالات متفاوت قلب انسان. گاهي سخت ميشود (و به گونهاي از روح قدسي فاصله ميگيرد كه همه مواعظ و نصايح را فراموش ميكند و كلام هيچ واعظ دلسوزي در قلب او اثر نميكند) و گاهي نرم و هموار ميگردد و به آساني پذيراي حق ميشود و رقت قلب پيدا ميكند. سپس حضرت داستاني را از اصحاب پيامبر(ص) نقل نمود كه اصحاب پيامبر تصور ميكردند اين حالت دوگانه در كنار زن و فرزندان و اقوام، نفاق است اما پيامبر(ص) فرمود: اين تحول هرگز نفاق نيست. اينها كدورتهاي جسماني و وسوسههاي شيطاني و تمايلات بُعد حيواني است كه شما را به دنيا و زيورهاي آن متمايل ميسازد. به خدا سوگند! اگر شمابه همان حال اوّلي (در كنار پيامبر بودن و حالت زهد و پارسايي و ملكوتي داشتن) كه خود را به آن توصيف كردهايد، باقي ميمانديد، فرشتگان دست در دست شما ميگذاردند و بدون وسيله روي آب راه ميرفتيد، زيرا هنگامي كه انسان از آلودگي به گناهان و اسارت وسوسههاي شيطان و نفس اماره رهايي مييابد، نور صرف و روح خالص ميگردد و به صفات فرشتگان متصف ميشود، و به عالم روحانيون و ملكوت ملحق ميگردد.(1)
پس از بيان كلام سراسر نور امام باقر العلوم(ع) نه نيازي به توضيح است و نه نتيجهگيري.
توضيح و نتيجهگيري در متن آن موجود است. فقط يك تذكر از باب نهايت دل سوزي به شما ميگوييم: قلبي كه براي امام عصر(ع) به رقت آمده، و دلي كه در فراق آن محبوب دلها به وَجْد آمده و گريسته و چشمي كه در هجران تنديس تقوا و عدالت و عصمت اشك ريخته است، آيا ظلم به خويشتن نيست كه آن را با آلودگي به گناه از حضرتش دور كنيد و موجب آزردگي قلب مباركش بشويد و مشمول ناراحتي امام قرارش بدهيد؟!
پي نوشتها:
1. اصول كافي، ج 4، ص 153 - 155، ترجمه سيد جواد مصطفوي
|