جواب:
پرسش به دو سؤال مستقل قابل تقسيم است، از اين رو پاسخ آنها در دو بخش سامان يافته است:
بخش نخست: سرانجام گناهكاران در دوران ظهور
پس از قرنها انتظار و تحمل رنجهاي فراوان سرانجام روزگار ستم و تاريكي به سرميآيد و پرتو خورشيد سعادت نمايان گشته و حضرت مهدي (عج) كه با ياري خدا آثار ظلم و بيدادگري را از بين ميبرد ظهور ميكند. حضرت جامعه بشري را چنان سامان ميدهد كه خشنودي خدا را در پي خواهد داشت.
در اين ميان كساني پيدا ميشوند كه با ايدههاي مختلف انقلاب امام را برنميتابند و با حضرت مخالفت ميكنند و در انقلاب ايشان كارشكني مينمايند طبيعي است كه بايد با آنان با قاطعيت برخورد شود تا جامعه براي هميشه از شر آنان مصون بماند؛(1) مفاد روايات اين است كه سياست و استراتژي امام در برابر مخالفان و گناهكاران اين است كه نخست به هدايت و ارشاد آنان پرداخته و با ايشان مدارا ميكند اما در صورت عدم تأثير با آنان با قاطعيت برخورد ميكند.
تذكر چند نكته
1 - دشمنان و مخالفان حضرت از گروههاي مختلف هستند، از قبيل: اهل كتاب، فرقههاي باطل و منحرف، مقدس نماها، ناصبيها و منافقان.
2 - برخورد حضرت با دشمنان يكسان نيست. عدهاي را ميكشد، برخي را تبعيد ميكند و بر بعضي حد جاري ميكند. و از عدهاي جزيه ميگيرد. (2)
محمد بن مسلم روايت كرده است: به محضر امام باقر (ع) شرفياب شدم تا درباره قائم آل محمد (عج) از حضرت بپرسم، پيش از آن كه حرفي بزنم، حضرت فرمود: در قائم آل محمد (ص) شباهت هايي به پنج تن از پيامبران است و يكايك آنها را برشمرد تا اين كه فرمود: شباهت او به جدش مصطفي (ص) ظهور او با شمشير و كشتن دشمنان خدا و رسول خدا (ص) و ستمكاران و طاغوتها است. (3)
امام باقر (ع) فرمود: هنگامي كه قائم (ع) قيام كند، ايمان را بر تمام ناصبيان عرضه ميكند. اگر ايمان را در حقيقت و واقع بپذيرند، آنان را رها ميسازد وگرنه يا گردن آنان را ميزند يا همان گونه كه امروز اهل ذمه جزيه ميپردازند، از آنان جزيه ميگيرد و آنان را از شهرها به روستاهاي دور دست تبعيد ميكند. (4)
امام صادق(ع) فرمود: حضرت قائم (ع) در وقت ظهور درباره بيشتر منافقان حد خدا را جاري ميكند.(5) البته امام زمان حساب و كتاب و ميزان را كه در قيامت بر پا ميشود، در دنيا بر پا نميكند، يعني اين گونه نيست كه اگر كسي در خانه خود گناه كند يا عبادت خدا را به جا نياورد، در دنيا به مجازات برساند. هم چنين اين گونه نيست كه هيچ كس دچار گناه و معصيت نشود و هيچ گناهكاري وجود نداشته باشد، بلكه مقصود اين است كه تمام حدود و مقررات و احكام الهي را پياده ميكند.
بخش دوم: آيا پس از ظهور امام زمان قيامت ميشود يا زندگي ادامه مييابد؟
قضاوت درباره استمرار حكومت تا قيامت و عدم استمرار مشكل است، زيرا مضمون روايات در اين زمينه مختلف است؛ برخي از روايات ميگويد حكومت امام زمان (عج) تا نزديكي قيامت ادامه دارد، كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1 - حضرت حجت تا چهل روز پيش از قيامت زنده است و در اين مدت هرج (و مرج) و نشانههاي قيامت و خروج مردگان از قبرها براي حساب و جزا نمايان ميشود؛ ولي علم واقعي آن پيش خدا است. (6)
2 - اهل سنت روايت كردهاند كه پيامبر (ص) فرمود: پايداري دين تا آن هنگام است كه دوازده نفر از قريش (بر مردم حكومت و امامت كنند)، پس از گذشت دوران آنان زمين اهل خود را فرو ميبرد. (7)
در حديث ديگري كه از آن حضرت رسيده و به همين مضمون است، در ادامه از پيامبر (ص) سؤال شد: پس از دوازدهمين امام چه خواهد شد؟ حضرت فرمود: سپس هرج (و مرج) خواهد شد. (8)
در روايت ديگري پيامبر (ص) فرمود: پس از دوازدهمين امام روز گرفتاري و نفاق فرا ميرسد.(9)
برخي ديگر از روايات به اين مضمون است كه شيعياني والامقام امر هدايت جامعه اسلامي را عهده دار ميشوند.
ابوبصير از امام صادق (ع) پرسيد: از پدرت شنيدم كه فرمود: بعد از حضرت قائم (ع) دوازده مهدي (و هدايتگر) خواهند آمد. امام صادق (ع) فرمود: پدرم فرموده است: دوازده مهدي و نفرموده است: دوازده امام بلي آنان گروهي از شيعيان ما هستند و مردم را به ولايت و شناخت حق ما فرا ميخوانند.(10)
به نظر ميرسد مرحوم سيد مرتضي دسته دوم روايات را پسنديده، زيرا اظهار داشته: ممكن است پس از حضرت مهدي (عج) عدهاي از رهبران و امامان براي حفظ دين و مصالح مسلمان قيام كنند و امر هدايت جامعه را برعهده گيرند. اين ديدگاه هيچ مخالفتي با اثني عشري بودن ندارد؛ زيرا تكليف ما اين است كه بدانيم اين دوازده تن امام هستند و ما اين را قائل هستيم و اعتقاد به آمدن عدهاي از نخبگان پس از حكومت حضرت حجت ما را از اثني عشري بودن خارج نميكند.
پي نوشتها:
1 - چشم اندازي به حكومت مهدي (عج)، نجم الدين طبسي، بوستان كتاب، قم، ص 148، 137.
2 - چشم اندازي به حكومت مهدي (عج)، نجم الدين طبسي، بوستان كتاب، قم، ص 148، 137.
3 - كمالالدين و تمام النعمه، صدوق، مؤسسة النشر الاسلامي، جزء 1، ص 327، ح 7.
4 - كافي، كليني، دارصعب، ج 8، ص 227، ح 288.
5 - تهذيب الأحكام، محمد بن الحسن الطوسي، دارالأضواء، بيروت، ج 6، ص 172، ح 335.
6 - روضة الواعظين، محمد بن فتال، نيشابوري، منشورات دليل ما، ج 2، ص 23، ح 30.
7 - تقريب المعارف في الكلام، ابوالصلاح الحلبي، انتشارات جامع مدرسين، ص 174.
8 - تقريب المعارف.
9 - مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، دارالأضواء، بيروت، ج 1، ص 353.
10 - كمال الدين و تمام النعمة، صدوق، جزء 2، ص 358، ح 56.
|