جواب:
پاسخ شما را با اشعاري از فيلسوف عارف , و محدث فقيه , فيض كاشاني , آن دل سوختهء شيداي امام عصرارواحنا فداه شروع مي كنيم .
به كوي مهدي هادي گذر تواني كرد
ز سر گر به در تواني كرد
تو غرق معصيتي در مقام آسايش
به كوي عصمت او كي گذر تواني كرد؟!
به عزم ديدن رويش به راه تقوا پوي
كه سودها كني از اين سفر گر تواني كرد(1
تنها تقوا پيشگان صالح يا گناهكاراني كه راه توبه و تهذيب نفس و تزكيه روح را در پيش گرفته اند و خويش را جبران كرده اند يا درصدد جبران آن برآمده اند, مي توانند عطر رااستشمام كنند و با حضرت اباصالح , امام زمان (ع ) ارتباط برقرار كنند. البته مراتبي دارد و آن را از جهتي مي توان گفت دو گونه است :
مستقيم و غير مستقيم :
ارتباط مستقيم , ملاقات با رؤيت و مشاهدهء حسي است كه كليد خزانهء آن در ارتباط غير مستقيم قرار دارد.ارتباط غير مستقيم مقدمهء لازم و جداناپذير, ارتباط مستقيم است و تنها نردباني است كه مي توان با آن از مُلك به ملكوت وارد شد در آستان آسمان قدم گذاشت و از شعاع مهرانگيز خورشيد بلندترين آسمان هستي بهره برد.
ارتباط غير مستقيم , قلبي و عاطفي و علمي و عملي است .
از منظر ديگر مي توان گفت كه ملاقات و ارتباط با امام زمان (عج ) به چهار نحو ممكن است :
1- ارتباط روحي و قلبي .
2- رؤيت خورشيد هستي و نور حق تعالي در خواب .
3- زيارت آن حضرت در عالم مكاشفه .
4- لحظه وصل و ملاقات مستقيم و مشاهدهء آن وجود مقدس با چشم ظاهري .
ارتباط روحي و قلبي , بهترين نحوهء ارتباط است كه رشتهء رؤيت و زيارت و ملاقات و وصل به وجود مقدس آن حضرت را مي آفريند و محقق مي سازد. اگر اين ارتباط پيوسته و مستمر باشد, او را شيفته و عاشق حضرت مي سازد و در شمار انصار الله و انصار المهدي (ع ) قرارش مي دهد.
نخستين گام در برقراري ارتباط قلبي , شناخت مقام و منزلت و معرفت به نحوهء غير قابل انفكاك و جدا ناپذيري آن از و دريافت اين حقيقت است كه شمس نبوت ختميه , همراه قمر و اختران ولايت , آيينهء اسماء الحسني و تجلي گاه و حق تعالي است تا شوق و علاقه و محبت ديدار پديد آيد و از مرحلهء كه ريشه در دارد,بگذرد و به مرز عشق كه مرحلهء فناي در معشوق و نقطهء آغازين است برسد. سپس از پله هاي نردبان عشق و مراتب اربعهء آن , صعود كند و به قلهء (2 كه مرحلهء بي قراري مطلق است و عاشق را بي اختيار و بدون علت خواهي و چون و چرا جويي , به هر سو دنبال معشوق مي كشاند برساند تا به نايل گردد.(3
به بياني روان تر: كسي كه مي خواهد عاشق امام زمان (ع ) شود و از راه ارتباط قلبي به ملاقات حضرتش نايل گردد, بايد امام خويش را بشناسد و از عقايد و اخلاق و افكارش آگاه گردد و با خواسته ها و مطلوب ها و راه روش حضرت در عبادات , سياسات و امور فردي و اجتماعي آشنا شود و آن را الگوي فكر و عمل خويش قراردهد و دوستان و نمايندگان , نيز دشمنان و موانع ظهورش را بشناسد و به مقتضاي تكليف عمل كند, چه اين كه حركت در مسير خواسته هاي آن است كه فاصله ها را كم مي كند و حصار هجران را فرو مي ريزد وعاشق را به وصال معشوق مي رساند.
عاشق آيينهء صفات معشوق و جلوهء اخلاق و اوصاف او است . پس چگونه مي توان با چشمان گناهكار وانواع آلودگي ها, عاشق آن جان جانان و گل عصمت شد؟ تا زماني كه از بت و بيرون نيامديم و دل و جان خود را مسخر مولا نساختيم , ناصواب لاف دوستي مي زنيم . (4
تا تو در بند خويشتن باشي
عشق بازي دروغزن باشي
امام صادق (ع ) فرمود: .(5
منتظر مصلح مهذب (كه تنديش تقوا و تهجد و بندگي حق است ) بايد خود صالح و حق گرا باشد و به اصلاح و تهذيب نفس و تزكيهء روح خويش بپردازد تا بتواند در زمان ظهورش افتخار سربازي و خدمت گزاري حضرتش را به دست آورد.
فقيه عارف , فيض كاشاني مي گويد: اگر چو نسيم سحر پاك و مهذب و خالص گردي , خورشيد جان ها نقاب بگشايد>.
گل مراد تو آنگه نقاب بگشايد
كه خدمتش چو نسيم سحر تواني كرد
زمخلصان حقيقي نهفته نيست رُخَش
غبار ره بنشان تا نظر تواني كرد(6
امام باقر (ع ) مي فرمايد: .(7
يك تذكر:
هرگز مپندار كه اين درماندهء پاسخگو ره به ديار دارد
گر به كوي اما هم بود مجال وصول
رسد به دولت وصلش نواي من به حصول
من شكستهء بي دست و پا به درگه او
به هيچ باب ندارم ره خروج و دخول
پي نوشت ها:
1- ملا محسن فيض كاشاني , شوق مهدي (عج ), تصحيح علي دواني , ص 98
2- دوستي و محبت درجات و مراتبي دارد. صاحب تفسير روح المعاني درج 12ص 23عشق را در مرتبهء چهارم محبت قرار مي دهد. حب و علاقه وقتي شدت پيدا كرد و همانند گل و پيچك بر جان و روح عاشق پيچيد و آن را در تسخير خود درآوردو بر آن حكومت مطلق داشت , مرحلهء عشق نام دارد و پس از آن را مراتبي است كه به ترتيب : شعف , لوعه , شغف و تديه نام دارد و قلهء اوج كه مرتبهء پنجم آن است نام دارد.
3- % اگر طالب لقاي امامي به علم كوش
اهل نظر معامله با آشنا كنند
به معرفت نرسي تا به او نرسي
كه من به خويش نمودم صد اهتمام و نشد
دانش اندوز و ادب ورز كه در مجلس او
هر كه را نيست ادب , لايق صحبت نبود
4- توبه تقصير خود افتادي از اين در محروم
از چه مي نالي و فرياد چرا مي داري ؟!
خويش را قابل خدمت كن و آنگه بطلب
مستحق ناشده اميد عطا مي داري ؟!
5- ميكال , ج 1 ص 151
6- شوق مهدي , ص 98
7- روزگار رهايي , ص 365
|