جواب:
دوست عزيز، سؤال چهارم شما به سه سؤال تفكيك شده، تا بهتر بتوانيم به پاسخ برسيم.
كسي كه توفيق شركت در مجالس دعا و موعظه و درس اخلاق و مانند آن را پيدا ميكند و حال دعا و مناجات مييابد و خدا به او حال توبه و انابه و استغفار ميدهد، با كسي كه چنين توفيقي تحصيل نميكند، يكسان نيست. اميرالمؤمنينعليهالسلام در مناجات شعبانيهاش ميفرمايد: الهي لو اردت هواني لم تهدني و لو اردت فضيحتي لم تعافني؛ خدايا! اگر خواري و ذلت مرا ميخواستي، هدايتم نميكردي و اگر رسوايي و بي آبرويي مرا ميخواستي، اين همه آثار و اسباب رسوايي را از من نميزدودي.
كسي كه موفق به خواندن دعا ميگردد يا در مجلس دعا شركت ميكنند، با كسي كه توفيق خواندن دعا و شركت در آن را پيدا نميكند، يكسان نيست.
هم چنين كسي كه لذت مناجات در دعا را خدا به او چشانده و به او گريه و اشك عنايت كرده، با كسي كه دعا را با كسالت و بي حالي ميخواند، يكسان نيست.
كسي كه دعا ميخواند و ميفهمد كه چه ميگويد و ميداند با چه كسي دارد راز ميگويد و مناجات ميكند و
خوف و خشيت وجودش را احاطه كرده، در نتيجه از درون ميسوزد و ميناملد و اشك ميريزد، با كسي كه
چنين وصفي ندارد، يكسان نيست.
امام سجادعليهالسلام در مناجات خويش ميفرمايد:و من أعظم النعم علينا جريان ذكرك علي السنتنا و اذنك لنا بدعائك؛ خدايا! يكي از بزرگترين نعمتهايت اين است كه ذكر خود را بر زبان ما جاري ساختي و به ما توفيق دادي و اجازه فرمودي كه به درگاهت دعا كنيم. بنابراين شركت در جلسات ديني و برقراري ارتباط و راز و مفاتيح الجنان، مناجات خمس عشرة، مناجات الذاكرين.
نياز با خدا و ترك گناهان را از توفيقات و عنايات حق تعالي است كه با دعاي خير امام زمان (عج) همراه است و موجب رضايت و خشنودي آن حضرت ميباشد.
در دعاي ابوحمزه ثمالي برخي از عواملي كه باعث ميشود توفيق توبه و دعا (خواندن دعا يا شركت در مجالس دعا و نماز اول وقت) از انسان سلب شود يا هنگام دعا و نماز، بي حال و كسل و خواب آلود باشد، بيان شده و نشان ميدهد سلب شدن توفيقات از انسان بي دليل نيست. از دقت در قسمتي از آن ميتوان نتيجه گرفت كه محروم شدن از راز و نياز با خدا، و خلوت و مناجات با حضرت حق، شركت نكردن در مجالس علما و جلسات دعا كه از بزرگترين نعمتها است، نتيجه برخي از گناهها و خطاها ميباشد. در قسمتي از آن دعا آمده است:
اللهم انّي كُلّما قلتُ قد تهيأت و تعبّأتُ و قمتُ للصلوة بين يديك و ناجيتك اَلقَيتَ عليّ نُعاساً.../ ترجمه آزاد است.
خدايا! چرا هر وقت تصميم ميگرفتم و خودم را آماده ميكنم براي اين كه درگاهت به نماز بايستم يا تو را بخوانم و با تو مناجات كنم، خواب خفيف و چرتي بر من عارض ميشود و حال دعا و لذت مناجات با تو را از من سلب ميكند. خداوندا! چه شده مرا، چرا هر وقت تصميم ميگيرم خودم را اصلاح كنم و ديگر گرد گناه نگردم و از همه گناهان توبه كنم و در زمره توبه كنندگان واقعي قرار گيرم، بلا و گرفتاري و لغزش گناهي ديگر برايم پيش ميآيد؟! ارادهام دوباره سست ميشود و مرا از تو دور ميكند و نميگذارد در مجالس دعا شركت كنم يا نماز و مناجاتي با حضور قلب داشته باشم. اي سيد و سرور من! نميدانم چرا اين گونهام؟! شايد - آن قدر گناه كردهام - كه مرا به طور كلي از درگاه رحمت خويش را ندهاي، يا از خدمت خود (و ترك در دعا و مناجات و
نماز و عبادت) دور كردهاي، يا ديدي چون من حق الله را سبك ميشمارم (نظير نخواندن نماز در اول
وقت) مرا از خود دور كردي (و نميخواهي صداي گناهكار را بشنوي)، يا ديدي كه من از ذكر و ياد تو غافلم، از من متنفر شدي و بدم داشتي. (خداوندا به هر حال نميدانم چرا) شايد مرا در مقام دروغگويان يافتي (وقتي با مردم حرف ميزنم گاهي دروغ ميگويم) آيا ديدي كه قولها ميدهم و حرفها ميزنم اما عمل نميكنم، مرا از خود دور كردي، يا چون ديدي كه من شكر گزار نعمتهاي بي شمار تو نيستم مرا از نعمت دعا و مناجات و نماز با حضور قلب محروم ساختي. شايد هم ديدي كه من در مجالس علماي ديني و جلسات دعا شركت ميكنم، مرا خوار و ذليلم كردي... يا چون ديدي من با جلسات باطل و گناه، انس و الفت دارم، مرا به خودم با آن مجالس باطل رها كردي و از سفره لطف و رحمت خويش دور ميساختي و...
لطف بزرگ الهي
اگر چه با گناه و غفلت انسان سبب سلب توفيقات الهي ميگردد، ولي سلب توفيق ميتواند از طرف ديگر لطفي از خداوند باشد؛ زيرا از يك سو، سلب توفيق، هشدار دهنده و همانند سيليِ نواز شكري است كه گاهي پدر از روي دلسوزي بر فرزند متخلف خود ميزند تا كارهاي خلاف را تكرار كند و در صراط رشد و هدايت قرار گيرد. از سويي ديگر، وقتي خرد از اين طريق متنبه و متذكر شد و از گناه توبه كرد، آن چنان مقرّب درگاه الهي ميشود و مشمول لطف و رحمتش قرار ميگيرد كه خدا ميشود مُحبّ و گناهكار توبه كننده ميشود محبوب خدا.
|