جواب:
يكي از نشانههاي آغاز انقلاب امام زمان، فراگيري ظلموجور در جهان است و اين مطلب را از دو راه ميتوان ثابت كرد. 1- پبامبر گرامي فراگيري ظلم و جور را، نشانه آغاز انقلاب دانسته و در حديثي كه محدثان اسلامي نقل كردهاند، فرموده است: «يملا الارض قسطاً و عدلا كما مُلئت ظُلما وجورا» [زمين را پر از قسط و عدل ميكند، چنان كه از ظلم و جور پرگردد] فرهنگنويسان زبان عرب مينويسند: تجاوز به حقوق ديگران و اختصاص دادن آن به خويش، «ظلم» است. و محكم كردن پايههاي حكومت از طريق مسلط كردن گروهي بر جان و مال مردم و اشاعه تبعيض، «جور» است. هرگاه چنين تفسيري براي اين دو لفظ درست باشد، قهراً قسط نقطه مقابل ظلم، و عدل نقطه مقابل جور، خواهد بود. بنابراين فراگيري فساد از نظر احاديث اسلامي، يكي از نشانههاي انقلاب حضرت مهدي است. 2- فشار و اختناق هرگاه از حدّ بگذرد، مايه انفجار ميگردد. انفجارهاي اجتماعي، مانند انفجارهاي مكانيكي است كه در درجه معيني از فشار، انفجار رخ ميدهد. و در حقيقت گسترش فساد به وسيله ضحا كان زمان، انقلاب را نزديكتر ميكند، و در نتيجه بذرهاي انقلاب را آبياري مينمايد، تا لحظهاي كه بحران به اوج خود برسد و انقلاب صورت پذيرد. با توجه به اين دو مطلب، در اين جا سؤالي مطرح ميگردد كه: اگر فساد و بحران، مايه تحقق انقلابهاي بنيادي است، پس وظيفه ما در زمان غيبت امام، دامن زدن به فساد و كوشش در گسترش آن است. در غير اين صورت، با دست خود انقلاب الهي را به عقب انداخته و خود را در يك زندگي نامطلوب حس خواهيم كرد. اكنون به تجزيه و تحليل اين اشكال كه به دست و پاي برخي از جوانان ما پيچيده است ميپردازيم در اينجا دو پاسخ داريم كه هركدام ميتواند اساس اشكال را از بين ببرد. 1 ـ گسترش فساد كافي نيست بلكه آگاهي نيز لازم است. پايه اشكال را يك مطلب تشكيل ميدهد و آن اين كه تصور شده است، كه تنها گسترش فساد به اوج رسيدن بحران در تحقق انقلاب كافي است، در صورتي كه در كنار گسترش فساد، شرط اساسيتري لازم است كه بدون آن انقلاب رخ نميدهد، و آن شرط عبارت است از: آمادگي مردم براي انقلاب، از طريق بالا رفتن سطح آگاهي و هوشياري در گروههاي مختلف. مقصود از بالا رفتن سطح آگاهي، اين است كه انسانها، به موقعيت و ارج وجود خود پيببرند، و تحمل ظلم و فساد را زندگي ننگين و مرگباري تلقي كنند كه شايسته مقام انسان نيست. آنگاه با ارزيابي شرايط و امكانات خود، و ستم قدرتهاي طاغوتي، بذر انقلاب را در سرزمين مستعد و آماده بپاشند و با طرق گوناگون، در آبياري آن بكوشند. ناگفته پيداست، تا زماني كه در تودهها چنين آگاهي پديد نيايد، و انسانها بر ارزش خود واقف نگردند، و امكانات خود و طرف را درست نسنجند، انقلاب كوري رخ ميدهد كه نميتواند، مصالح مردم را تضمين كند. به عبارت روشنتر: براي تحقق يك انقلاب، تنها گسترش فساد و يا وجود يك رهبر لايق كافي نيست، بلكه علاوه بر اين، آمادگي روحي و فكري لازم است كه مردم در موقع مناسب بهاي انقلاب را كه همان ايثارگري و شهادت در راه هدف است، بپردازند. در غير اين صورت، سستي و تنبلي و اكتفا به وضع موجود، در روح جامعه لانه ميگزيند، و انديشه انقلاب به ذهن آنان راه پيدا نميكند. و با تمسك به منطق «موسي به دين خود، عيسي به دين خود»، و يا «هر كس بايد گليم خود را از آب بيرون ببرد»، «من چه كار به كار ديگران دارم» و امثال اين جملات، وضع موجود را كه توأم با يك نوع راحتطلبي است، بر قيام و انقلاب و تحمّل زندان و شكنجه و قتل و اعدام ترجيح ميدهد. بايد توجه نمود كه مدتهاست كه فساد، جهان را فرا گرفته است. فساد ابر قدرتها در بسياري از مناطق جهان –بويژه آفريقا و آسيا- به شديدترين وضع رسيده است. از روزي كه غرب، انديشه تسلط بر شرق را در سر پرورانده، هر روز در نقاط مختلف جهان، بر مظالم خود افزوده و ميليونها نفر را در بند كشيده است. تنها بررسي وضع كشورهاي استعمارزدة افريقا و جنوب آسيا سند روشن و گويايي بر اين مطلب است. 2- پرورش يك نيروي مهياي منتظر براي تحقق قيام حضرت مهدي عليهالسلام، يك ارتش مهيّا و نيروي ضربتي كارآمد لازم است كه پشت سر امام عليهالسلام ايستاده و گوش به فرمان او باشد. از اين جهت بايد در جهنم سوزان ظلم و جور و فساد و تبعيض، افراد فداكاري پرورش يابند، تا پيامآور بهار عدالت باشند اين گروه بايد به نيروي ايمان و تقوا مجهز گردند، و جانباز و فداكار باشند. تربيت چنين افرادي، بر عهده مصلحان دلسوز است كه در هر زمان براي تربيت اين گونه افراد، همت گمارند و آني از اين كار غفلت نورزند. بنابراين هرگز نميتوان به اين دليل واهي كه فساد مايه انفجار و انقلاب است، از كارهاي اصلاحي كه منجر به تربيت چنين افرادي گردد، سر باز زد. از همه اينها گذشته، ما بايد موقعيت خود را در زمينه قيام مهدي عجل الله تعالي فرجه مشخص كنيم. بديهي است اگر ما به گسترش فساد كمك كنيم، از كساني خواهيم بود كه انقلاب مهدي عجل الله تعالي فرجه براي درهم كوبيدن آنها صورت ميگيرد. و اگر درصدد اصلاح جامعه باشيم، از كساني خواهيم بود كه در زمره اصحاب فداكار حضرتش عضويت خواهند داشت. بنابراين به فرض اينكه با كمك كردن به توسعه فساد، ظهور امام مهدي صلوات الله عليه را به پيش بيندازيم، وضع خود را به طور قطع به خطر انداختهايم. مگر نه اين است كه حضرت بقيةالله عليهالسلام براي كوتاه كردن دست فاسدان و برچيدن ظلم و فساد قيام ميكند؟ ما چگونه ميتوانيم با گسترش فساد، از قيام آن بزرگوار بهرهمند شويم؟ بنابراين سكوت در برابر فساد، و يا كمك به توسعه فساد، نه از لحاظ كلي براي ظهور مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه صحيح است، نه از نظر شخصي. بيشتر بنظر ميرسد كه اين اشكال و مغلطهكاري را كساني درست كردهاند كه ميخواهند ا ز زير بار مسئوليتها فرار كنند، و يا آلوده هر فسادي شوند. بطور خلاصه، گسترش فساد و ظلم، اگر منجربه «انظلام» -يعني پذيرش ظلم و ستم- بشود، هيچگاه زمينة قيام عليه آن نخواهد شد. بلكه تنها در صورتي مفيد است كه مقدمه مبارزه در جهت تحقق عدالت و نيكي باشد. بديهي است كه اين مقدمه نيز هيچگاه عملي نخواهد شد، مگر زماني كه مردم، بدي ظلم را بدانند. و در برابر آن، مظاهر صلاح و تقواي فردي و اجتماعي را نيز بشناسند. و تنها راه اين شناخت، دعوت مردم به سمت صلاح و تقوي است. از سوي ديگر، در احاديثي كه پيامبر و ائمهاطهار عليهالسلام وظايف منتظران را معين كردهاند، همه جا سخن از تقوي، ورع، عفاف، صلاح، سداد، دوري از گناه و قرب به خداست. به عنوان نمونه، امام صادق عليهالسلام فرمود: «من سره ان يكون من اصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر. فان مات وقام القائم بعده، كان له من الأجر مثل أجر من أدركه. فجدوا وانتظروا هنيئاً لكم ايتها العصابة المرحومة» (بحارالانوار، 52/140، به نقل از غيبت نعماني) [هر كس خوشنود ميشود كه از اصحاب قائم عليهالسلام باشد، پس بايد منتظر باشد، و به ورع و اخلاق نيكو عمل كند، در حالي كه منتظر است. اگر چنين شخصي، پيش از ظهور حضرتش بميرد، اجر او مانند كسي است كه زمان ظهور آن حضرت را درك كرده است. پس (در جهت نيكيها) بكوشيد و منتظر باشيد. (اين انتظار) گوارا باد بر شما اي گروه رحمت شده]. علماي گذشته ما، درباره وظايف و تكاليف منتظران در زمان غيبت، كتابهائي مستقل نوشته يا فصولي از كتب خود را اختصاص دادهاند. مانند:«نجم الثاقب» تاليف مرحوم حاج ميرزاحسين نوري (متوفي 1327)، «مكيال المكارم» تاليف مرحوم ميرزا محمد تقي موسوي اصفهاني (متوفي 1348)، «وظيفه مردم در زمان غيبت امام زمان عليهالسلام» تاليف همان بزرگوار. در اين كتابها و مشابه آنها كه تنها بر اساس روايات معصومين عليهمالسلام نوشته شده، هيچگاه «پر كردن جهان از ظلم» به عنوان وظيفه منتظر در زمان غيب ياد نشده است. در واقع، هيچ عاقلي پيدا نميشود كه با الفباي كلام معصوم آشنا بوده و چنين عقيدهاي داشته باشد. مگر اينكه مانند گروهكهاي چپگراي از عقل بيگانه باشد، كه اين سخن را بعنوان وسيله سركوب بعضي گروهها بكار برد.
|