بازگشت

گروه: نشانه هاي ظهور
 
 
مرکز پاسخگو:تبيان
موضوع اصلي:كلام
موضوع فرعي:قيام مهدي(ع)
سؤال:چند نمونه از علائم مصلح بزرگ در آيات قرآن چيست؟


جواب:

چند نمونه از آياتي كه اين بحث را مطرح ساخته ذيلاً از نظر مي‎گذرانيم.



1 ـ در سوره انبياء (آيات 105 و 106) مي‎خوانيم



«وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنّ الْاَرضَ يَرِثُها عِبادِي الصّالِحُونَ اِنَّ فِي هذا لْبَلاغاً لِقَوُمٍ عابِدينَ.»



قبلاً به مفهوم اين چند لغت بايد توجّه كرد



«ارض» به مجموع كرة زمين گفته مي‎شود و سراسر جهان را فرامي‎گيرد؛ مگر اينكه قرينة خاصّي در كار باشد.



«ارث» در لغت به معني چيزي است كه بدون معامله و داد و ستد به دست كسي مي‎افتد، ولي در بعضي موارد از قرآن كريم، ارث به تسلّط و پيروزي يك قوم صالح بر ناصالحان؛ و در اختيار گرفتن مواهب و امكانات آنها گفته شده است.



«زبور» در اصل به معني هر گونه كتاب و نوشته است؛ ولي معمولاً به كتاب «داود» كه در عهد قديم از آن تعبير به «مزامير داود» شده اطلاق مي‎گردد؛ و آن مجموعه‎اي از مناجاتها و نيايشها و اندرزهاي داود پيامبر است؛ اين احتمال نيز وجود دارد كه زبور تمام كتب آسماني پيشين (قبل از قرآن) بوده باشد.



«ذكر» در اصل به معني هر چيزي است كه ماية تذكّر و يادآوري باشد، ولي در آية فوق به كتاب آسماني موسي (ع) «تورات» تفسير گرديده به قرينة اين كه قبل از زبور معرّفي شده است، و طبق تفسير ديگري «ذكر» اشاره به قرآن مجيد است، زيرا كه در خود آيات قرآن اين عنوان به قرآن گفته شده (ان هو الّا ذكر للعالمين) تكوير/27



بنابراين، عبارت «من بعد» به معني «علاوه بر» خواهد بود.



«صالح» به معني شايسته و صلاحيت‎دار است و هنگامي كه بطور مطلق گفته شود صلاحيّت و شايستگي از تمام چيزها را فرا مي‎گيرد؛ شايستگي علمي؛ شايستگي اخلاقي؛ شايستگي از نظر ايمان و تقوي و آگاهي و مديريت.



و به اين ترتيب مفهوم آيات چنين مي‎شود



[ما در كتاب زبور علاوه بر قرآن مجيد (يا پس از تورات) نوشتيم كه زمين را بندگان صالح و شايسته من در اختيار خواهند گرفت؛ و همين براي گروه عبادت كنندگان (و آنها كه در مسير بندگي خدا گام برمي‎دارند) براي رسيدن به اهدافشان كافي است.]



استخلاف در زمين



در سورة نور، آية 55، مي‎خوانيم



«وَعَدَاللهُ الَّذينَ آمَنوُا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْاَرْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِنَنَّ لَهُمْ دينَهُمْ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدَّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ اَمْنا يَعْبُدُونَني لايُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَاُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»



در اين آيه سه وعدة صريح به آنها كه گروه افراد با ايمان و شايسته را تشكيل مي‎دهند داده شده است. و مي‎دانيم در هر وعده سه ركن وجود دارد



وعده دهنده كه در اينجا خدا است؛ و وعده گيرنده كه «اَلَّذيِنَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» يعني مؤمنان صالح هستند؛ وموّاد مورد وعده كه امور سه گانة زير است



1 ـ استخلاف في الارض ـ «حكومت روي زمين به عنوان نمايندگي خدا»؛ يعني حكومت حق و عدالت.



2 ـ تمكين دين ـ «نفوذ معنوي و حكومت قوانين الهي بر تمام پهنة زندگي»



3 ـ تبديل خوف به امنيّت؛ و برطرف شدن تمام عوامل ترس و ناامني، و جايگزين شدن امنيّت كامل و آرامش در همة روي زمين.



منظور از «تمكين دين» همانطور كه از ساير موارد استعمال كلمة تمكين برمي‎آيد اين است كه تعليمات الهي بطور ريشه‎دار و پابرجا در تمام شؤون زندگي نفوذ خواهد داشت، نه همانند الفاظ صلح و آزادي و حقوق بشر كه امروز بازيچة دست مدافعان قلّابي آن است و تنها گلوهايشان را براي شعارهاي داغ در اين زمينه پاره مي‎كنند، و در خارج از آن اثري نيست؛ گوئي الفاظي هستند رؤيايي كه جز در عالم خيال نمي‎توان به آنها دست يافت.



در آن روز تعليمات حياتبخش و آزادكنندة اسلام نه بشكل يك سلسله تشريفات خشك و صوري، و نه بگونة يك مشت الفاظ موميائي شده؛ بلكه به عنوان يك دكترين زندگي در همه جا ريشه خواهد دوانيد، و تلاش بازسازي به ريشه‎ها كشيده خواهد شد نه به شاخ و برگها و نقش ايوان.