جواب:
نـخست بايد توجه نمود كه غيبت امام از ديدگان ما به اين معني نيست كه او در جهان ديگري جز ايـن جـهـان زنـدگـي مـي كـند و يا وجود جسماني او به وجود ناپيدايي مانندامواج اتر تبديل گرديده است بلكه معني غيبت امام (عج ) اين است كه او درميان مردم زندگي مي كند و مردم وي را مي بينند ولي نمي شناسند و از يك زندگي طبيعي برخوردار است . امـا چـرا غيبت او طولاني است و فلسفه اين غيبت ممتد چيست ؟ در برابر اين پرسش بايد گفت : بـرنامه حضرت مهدي (عج ) با برنامه پيامبران و ساير پيشوايان يك تفاوت كلي دارد و آن اين است كه برنامه وي قانونگذاري نيست بلكه يك برنامه به تمام معني اجرايي در تمام جهان است به اين معني كه او ماموريت دارد تمام اصول تعليمات اسلام را در جهان پياده كند و اصول عدالت و داد و حق و حقيقت را در ميان همه افراد بشر بسط و گسترش دهد . درسـت است كه پيامبران و امامان نيز قسمت هايي از اين برنامه را اجرا كرده اند ,ولي بر اثر نبودن آمـادگـي در بـسياري از مردم جهان , اين موضوع جنبه جهاني وعمومي به خود نگرفت و پس از نفوذ در شعاع معيني از جامعه هاي انساني متوقف ماند . روشـن اسـت كـه پـيـاده شـدن يـك چنين برنامه انقلابي جهاني كه به وسيله آن اصول عدالت و دادگـري و حق و حقيقت در ميان همه مردم جهان گسترش يابد , شرايط و مقدماتي لازم دارد كه در زير به آنها اشاره مي شود و اين شرايط و امكانات جز با مرور زمان وتكامل همه جانبه اجتماع مـمـكـن نـيست از جمله :1 - آمادگي روحي در درجه نخست بايد مردم جهان براي اجراي اين اصـول , تـشـنه و آماده گردند و تا درمردم جهان تقاضايي نباشد عرضه هر نوع برنامه مادي و معنوي موثر نخواهدبود . قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگي اقتصادي حكمفرماست و تاتقاضايي از مردم نسبت به كـالايي نباشد عرضه آن كالا كم اثر خواهد بود , بلكه عين اين نظام در عرضه برنامه هاي معنوي و اصـول اخـلاقي و مكتبهاي سياسي و انقلابي نيزحكمفرما مي باشد و تا در اعماق دل مردم - براي ايـن نوع امور - تقاضا و درخواستي نباشد عرضه آن با شكست روبه رو شده و كاري از پيش نخواهد رفت . البته گذشت زمان و شكست قوانين مادي و پديد آمدن بن بستهاي جهاني و كشيده شدن بشريت بـر لب پرتگاه جنگ , مردم جهان را خسته خواهد كرد و آنان را به اين حقيقت واقف خواهد ساخت كه اصول قوانين مادي و سازمانهاي به اصطلاح بين المللي , نه تنهانمي توانند مشكلات زندگي را حـل كـنـند و عدالت را در جهان حكمفرما سازند , بلكه همين خستگي و ياس , مردم دنيا را براي پـذيرش يك انقلاب بنيادي مهيا و آماده مي سازد و مي دانيم كه اين موضوع نياز به گذشت زمان دارد تـا تـجـربـه هـاي تلخ زندگي ثابت كند كه تمام نظامات مادي و سازمانهاي بشري در اجراي اصول عدالت و احقاق حق و برقراري امنيت و آرامش , عاجز و ناتوان مي باشند و سرانجام بر اثر ياس ونـومـيدي , اين تقاضا در مردم گيتي براي تحقق چنان آرمان الهي پديد آيد و زمينه براي عرضه يك انقلاب جهاني به وسيله يك مرد الهي و آسماني از هر نظر مساعدگردد . (1)2 - تـكـامل علوم و فرهنگهاي انساني از سوي ديگر براي برقرار ساختن يك حكومت جهاني , بر اساس عدل و داد , نيازفراواني به پيشرفت علوم و دانشها و فرهنگهاي اجتماعي و مردمي دارد كه آن نيزبدون پيشرفت فكري و گذشت زمان ممكن و ميسر نمي گردد . بـرقراري حكومت جهاني كه در سراسر جهان , عدل و داد و قانون حكومت كند و همه مردم جهان از كليه مزاياي فردي و اجتماعي اسلام بهره مند گردند بدون وجود يك فرهنگ پيشرفته در كليه شوون بشري امكان پذير نيست و هرگز بدون يك فرهنگ كامل ,جامه عمل به خود نمي پوشد . اين نيز احتياج به گذشت زمان دارد . 3 - تـكـامـل وسايل ارتباط جمعي از سوي ديگر , چنين حكومتي نياز به وجود وسايل كامل ارتباط جـمـعـي دارد تـا درپـرتـو آن بتواند مقررات و احكام و اصول انساني را از طرق مختلف در مدت كوتاهي به مردم جهان اعلام كند . اين موضوع بدون تكامل صنايع انساني و گذشت زمان نيز انجام نمي گيرد . 4 - پـرورش نيروي انساني از همه اينها گذشته , پيشبرد چنين هدفي و پي ريزي چنان انقلابي به يـك نـيروي فعال و سازنده انساني نياز دارد كه در واقع ارتش انقلاب جهاني را تشكيل مي دهد و تشكيل چنين ارتشي و به وجود آمدن چنين افراد پاكباخته و فداكاري كه در راه هدف وحقيقت از همه چيز بگذرند نياز به گذشت زمان دارد . اگـر در بـرخـي از روايـات مي خوانيم كه فلسفه طولاني شدن غيبت امام زمان , همان امتحان و آزمـايـش مـردم است , ممكن است ناظر به همين قسمت باشد زيرا امتحان وآزمايش در منطق اسلام نه به معني آزمونهاي معمولي و كشف امور پنهاني است بلكه مقصود از آن پرورش روحيات پاك و پديد آوردن حداكثر ورزيدگي در افرادمي باشد . (2)مـجموع اين جهات چهارگانه (3) نياز به اين دارد كه زمان قابل ملاحظه اي بگذرد وجهان از بسياري از جهات پيش برود و آمادگي روحي و فكري براي پذيرش حكومت جهاني بر اساس حق و عـدالـت در مـردم پديد آيد آنگاه اين برنامه با وسايل وامكانات خاصي در سطح جهاني بوسيله حضرت مهدي (عج ) پياده گردد 000 اين است فلسفه غيبت طولاني امام . امـا بـا ايـن حـال چـرا امام در ميان مردم شناخته نمي شود و بطور ناشناس زندگي مي كند در صورتي كه براي او ممكن است كه بطور شناخته شده در ميان مردم به سرببرد تا روزي كه فرمان الهي درباره انقلاب جهاني او فرا رسد . درباره اين سوال بايد گفت : امام همچون انسانهاي ديگر طبق سنن عادي انساني زندگي مي كند , ولـي او از يـك عـمـر طـولانـي بـرخوردار است , اگر شناخته مي شد هرگز ازگزند نيروهاي اهـريمني كه در هر عصر و زماني تعداد و شماره هاي آنها كم نيست مصون و محفوظ نمي ماند و به دست آنان از بين مي رفت , چنان كه تاريخ اين مطلب رادرباره تمام امامان و پيشوايان گذشته به روشـنـي ثابت كرده است و اگر آفتاب عمرامامي از پيشينيان به وسيله اهريمنان بدخواه غروب مـي كـرد امـام و پـيشواي ديگري جاي او را مي گرفت , در صورتي كه اين موضوع درباره حضرت مهدي (عج ) چنين نيست او آخرين حجت خداست و بايد برنامه به دست او اجرا گردد . در ايـن صورت , ناچار بايد بطور ناشناس زندگي كند تا روزي كه ماموريت اجراي اين برنامه به او محول گردد . البته آنچه گفتيم درباره فلسفه غيبت امام (عج ) و علت زندگي كردن او بطور ناشناس بود و اما ايـن كـه وجـود امام در پشت پرده غيبت چه منافعي براي مردم دارد و هم اكنون جامعه انساني از وجود امام چه سودي مي برد , خود موضوع ديگري است كه بايدجداگانه درباره آن بحث نمود و از موضوع سوال بالا خارج است .
|