|
مرکز پاسخگو:تبيان
|
موضوع اصلي:غيبت
|
موضوع فرعي:غيبت حضرت مهدي (ع )
|
سؤال:مي دانيم كه يكي از وظائف مهم امام , هدايت و رهبري است . و اين در صورتي تحقق مي پذيرد كه امام در اختيار مردم باشد . حال اگر از ديده ها پنهان شد , چگونه مي تواند به اين وظيفه قيام كند ؟ .
|
|
جواب:
از زماني كه امام قائم عليه السلام از ديده ها پنهان شده و در پس پرده غيبت زندگي خود را شروع كـرده , انـبـوهي از پرسشها , پيرامون مسائل غيبت براي اذهان جستجوگرو كنجكاو مطرح بوده است . و نـوع ايـن پرسشها با يك نوع قدمت در كتابهاي مربوط به امام زمان عليه السلام در قرن چهارم و پنجم اسلامي مطرح شده , و دانشمندان پاسخ هاي مناسبي به آنها داده اند . شـيـخ صـدوق , يكي از محدثين عالي مقام شيعه است كه در قرن چهارم مي زيسته , ودر سال 381 ديده از جهان بسته است . وي در كتاب كمال الدين پيرامون مسائل مربوط به غيبت , به تفصيل سخن گفته است . نه تنها صدوق بلكه محدث ديگري بنام نعماني ( شاگرد ثقه الاسلام كليني متوفي 329 ) كه در قـرن چـهـارم مي زيسته است , در كتاب خود , به نام غيبت و همچنين استاد شيعه مرحوم شيخ طوسي ( 385 - 460 ه . ق ) نيز در كتاب خود اين مسائل را بازگو نموده و به تجزيه وتحليل آنها پرداخته اند . بنابر اين , اين پرسشها درباره امام زمان - عجل اللّه تعالي فرجه - تازگي ندارد , بلكه بيش از هزار سال از عمر آنها مي گذرد . طبعاپاسخ ها نيز تازگي نداشته و بسان پرسشها از عمر طولاني برخوردارند . چـيـزي كه هست , پاسخ ها در طول زمان , آرايش خاصي پيدا كرده و با مقتضيات زمان هماهنگ شده است . از جمله سوالهاي رايج درباره امام زمان صلوات اللّه عليه , مسئله فائده وجودامام غائب است . همگي مي دانيم كه اثر بارز وجود امام , هدايت و رهبري است . اكنون سوال مي شود امامي كه از نظرها غائب است چگونه مي تواند هدايت كند ؟ به به عبارت ديگر , بـا تـوجـه بـه اين كه قرآن هدايت را از ويژگيهاي امام مي شمارد ومي فرمايد : و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا (1) , چگونه مي توان چنين وظيفه سنگيني را از امام پنهان , انتظار داشت ؟ به تعبير ديگر , امام عليه السلام درهر حال رهبر و پيشوا است . و وجود يك رهبر در صورتي مي تواند مفيد باشد كه تماس مداوم با پيروان خود داشته باشد . امام غائب و ناپيدا , چگونه مي تواند نقش رهبري خود را ايفاء كند ؟ . زنـدگـي امـام (عـج ) در دوران غـيبت يك زندگي خصوصي است نه يك زندگي اجتماعي در نـقش يك پيشوا با اين حال , حق داريم بپرسيم اين ذخيره الهي چه اثر عمومي براي مردم مي تواند داشته باشد و مردم چه نوع بهره اي مي توانند از وجود او ببرند ؟ . او به چشمه آب زلال حيات مي ماند كه در ظلمات باشد , و كسي را دسترسي به وجود اونباشد . اصـولا مـقصود از امام غائب كه به معناي نامرئي تفسير مي شود , چيست ؟ آيا اين به معناي يك وجود رويايي نيست ؟اين سوال - بدون شك - سوال مهمي است . ولي اشتباه است كه اگر گمان كنيم كه به آن پاسخ داده نشده است . امـا اجـازه بـدهيد نخست به پاسخ جمله اخير بپردازيم كه مايه سوء تفاهم براي گروهي گرديده است و پس از روشن شدن آن به سراغ بقيه سوالهامي رويم . صـريـحـا بـايد گفت : مفهوم غائب بودن امام (عج ) چنانكه اشاره كرده ايم , هرگز اين نيست كه وجود امام (عج ) در عصر غيبت , يك وجود نامرئي و رويائي است كه به يك وجود خيالي و پنداري شبيه تر از يك وجود عيني باشد . او از هـر نـظـر يـك زنـدگـي طـبيعي و عيني و خارجي دارد , پيوسته در ميان مردم و درميان جامعه ها رفت و آمد دارد , و در نقاط مختلف زندگي مي كند . استثنائي كه درزندگي آن حضرت هست , همين است كه او از يك عمر طولاني برخوردار است , همين وبس . او بـه طور ناشناس در جامعه انساني زندگي مي كند , و هيچ روايت صحيحي درباره غيبت او جز اين نگفته است . چقدر فرق است ميان ناشناس و نامرئي . حـال كـه ايـن اشكال برطرف شد به سراغ اين موضوع مي رويم كه مي گويند : بسيار خوب ,فرار كرده و دست از نبرد كشيدند , و گروهي به فكر افتادند كه به دشمنان بپيوندند . ولي وقتي خبر قتل پيامبر تكذيب شد و مسلمانان از حيات رهبر خود آگاه گرديدند وعده اي نيز پـيـامـبـر را با چشمان خود ديدند , لشكر از هم پاشيده , بار ديگر به دلگرمي وجود رهبر , از نقاط مـخـتـلـف كوه احد , از ميان كوهها و زير صخره ها , دورپيامبر گرد آمدند و نبرد و دفاع را از سر گرفتند . خـداي تـعـالي , اين حقيقت رادر قرآن چنين بيان مي فرمايد : و ما محمد الا رسول قد خلت من قـبـلـه الـرسـل افان مات او قتل انقلبتم علي اعقابكم و من ينقلب علي عقبيه فلن يضراللّه شيئا و سيجزي اللّه الشاكرين . محمد پيامبري بيش نيست كه پيش از او نيز پيامبراني بوده اند . آيـا اگـر بـميرد ويا كشته شود , به دوران جاهليت باز مي گرديد ؟ و هر كسي به دوران جاهليت بازگردد به خدا زياني نمي رساند , و خدا سپاسگزاران را پاداش مي دهد (1) . در مـيـدانهاي نبرد , تمام كوشش گروهي از سربازان زبده و فداكار , اين است كه پرچم , در برابر حـملات دشمن همچنان سر پا و در اهتزاز باشد , در حالي كه سربازان دشمن دائما مي كوشند كه پـرچـم مـخـالـفان را سرنگون سازند , چرا كه برقرار بودن پرچم , مايه دلگرمي سربازان و تلاش و كوشش مستمر آنها است . هـمـچـنـين وجود فرمانده لشكر در مقر فرماندهي , هر چند ظاهرا خاموش و ساكت باشد ,خون گـرم پـر حـرارتي در عروق سربازان به حركت درمي آورد , و آنها را به تلاش بيشتروامي دارد كه فرمانده ما زنده است و پرچممان در اهتزاز . اما هرگاه خبر قتل فرمانده در ميان سپاه پخش شود , يك لشكر عظيم با كارآئي فوق العاده به يك بـاره مـتلاشي مي گردد , گوئي آب سردي بر سر همه ريخته اند , بلكه گويا روح از تنشان بيرون رفته است . رئيـس يـك جـمـعـيـت يا يك كشور , مادام كه زنده است , هر چند مثلا در سفر يا فرضا دربستر بيماري باشد , مايه حيات و حركت و نظم و آرامش آنها است . ولي شنيدن خبررحلت او , گرد و غبار ياس و نوميدي را بر همه مي پاشد . جمعيت شيعه , طبق عقيده اي كه به وجود امام زنده دارد , هر چند او را در ميان خود نبيند , خود را تنها نمي داند . او هـمـواه انـتـظـار بـازگشت آن عزيز سفر كرده را - كه قافله هاي دل همراه اوست -اين چنين زندگي ممكن است براي يك فرد عادي قابل توجيه باشد . ولي آيا براي يك رهبر - آنهم يك رهبر بزرگ الهي - قابل قبول است ؟ . ما در اينجا , مسئله را ازجهات ياد شده در زير مورد بررسي قرار مي دهيم . 1 - فائده اعتقاد به وجود رهبر , هر چند ناشناس باشد , از نظر محاسبات اجتماعي . 2 - فوائد گوناگون امام غائب براي امت اسلامي . 3 - حجت هاي مخفي و پنهان خدا از نظر قرآن و نهج البلاغه . 1 - وجود رهبر مايه بقاء مكتب است . مـحـاسـبـات عقلي و تجارب اجتماعي به روشني ثابت مي كند كه اعتقاد به وجود رهبرزنده , اثر عميقي در حفظ نظام و بقاء مكتب دارد . خواه اين رهبر در دسترس مردم باشد , و يا به عللي دسترسي به او آسان نباشد . در هر دو حال اعتقاد به وجودرهبر حي , براي خود فوائدي دارد . امـا آن جـا كـه رهـبـر در دل جامعه قرار گيرد و به طور مستقيم بار قيادت و رهبري رابه دوش بكشد , جاي سخن نيست . مهم آن جا است كه رهبر به عللي از جامعه كناره گيري كند , ولي جامعه به حيات او , و بازگشت مجدد او اعتقاد داشته باشد . درايـن صـورت نـيـز , اعتقاد به وجود چنين رهبر , اثر عظيمي دارد كه به آن اشاره مي كنيم :در تاريخ ملل زنده جهان كه مبارزات و نهضتهائي داشته اند , براي اين مطلب نمونه هاي فراواني وجود دارد كه نشان مي دهد تا آن رهبر از حيات و زندگي برخورداربوده است , هر چند از نزديك موفق برهبري نمي شده , اما تشكيلات اين گروه باقي وپايدار , مي مانده است . امـا لـحـظـه اي كـه حـيـات و زنـدگـي او بـه پايان مي رسيده ,تفرقه و دو دستگي , تشتت قوا , پراكندگي و نابساماني در ميان جمعيت حكمفرمامي گرديده است . بـهـترين گواه براي اين كه وجود رهبر , حافظ و نگاهدارنده مكتب و مايه تشكل پيروان آن است , سرگذشت نبرد احد مي باشد . در جـنـگ احد بر اثر اشتباه و يااز روي غرض ورزي , ندائي در قلب لشكر بلند شد كه : الا قد قتل محمد . محمد كشته شد . ايـن خـبـر نـاگوار , موقعي در ميان مسلمانان منتشر شد كه آنان مشغول مقابله با تجاوز و تعدي مهاجمان بودند . وقـتي براي مسلمانان , مرگ رهبر قطعي شد , نظام و سازمان آنان چنان گسسته شد كه هركدام بـه گـوشـه اي گريختند و سپاه مسلمانان شكست سختي ديد و هفتاد تن از آنها شهيدگشت تا آنـكه بر اثر پايمردي اميرالمومنين و دفاع جانانه از رسول اكرم مسلمانان فهميدند آن خبر ناگوار حيله تبليغاتي دشمن است . دوباره اميدوار شدند و بازگشتند و جمع پراكنده آنها تشكل يافت و توانستند جلوشكست كامل را بگيرند . در مورد امام زمان نيز وضع از همين قرار است . يعني اطمينان به وجود رهبري آسماني و مصلحي جهاني و به انتظار او بودن خود موجب اميدواري و تشكل و انسجام است . اثـر روانـي ايـن طـرز فـكـر در زنده نگهداشتن اميد در دلها و وادار ساختن افراد به خودسازي و آمادگي براي آن انقلاب بزرگ , كاملا قابل درك است . اما اگر اين رهبر اصلا وجود خارجي نداشته باشد , و علاقه مندان مكتبش در انتظارتولد و پرورش او در آينده باشند , وضع بسيار فرق مي كند . اگـر يـك نكته ديگر به اين موضوع بيفزائيم , پاسخ شكل جدي تري به خود مي گيرد و آن اينكه : طبق اعتقاد عمومي شيعه - كه در روايات بسيار زيادي در منابع مذهبي آمده است - امام به طور مـداوم , در دوران غـيبت , مراقب حال پيروان خويش است , و طبق يك الهام الهي از وضع اعمال آنها آگاه مي گردد . و بـه تـعـبـير روايات , همه هفته برنامه اعمال آنها به نظر او مي رسد و از چگونگي رفتار و كردار و گفتار آنهاآگاه مي گردد (1) . اين فكر سبب مي شود كه همه معتقدان در حالت آماده باش دائمي فرو روند . و بـه هنگام ورود در هر كار , توجه به آن نظارت عالي داشته باشند , اثر تربيتي اين طرز فكر نيز قابل انكار نيست . اكنون درباره امام زمان عليه السلام اين اصل را در نظر مي گيريم . آيـا اعـتـقـاد بـه وجـود امـام حـي و زنـده و حاضر و ناظر و مستعد و آماده براي نهضت در حفظ وحـدت جـمـعـيت و تشكيلات بالاخص آماده كردن افراد براي نهضت و قيام بر ضد ظلم و جور , برضد استبداد و خودكامگي موثر نيست ؟ . هـرگـاه جمعيتي معتقد شود كه رهبر آنان در قيد حيات و زندگي بوده و پيوسته مترقب فرمان الـهـي اسـت كه از پس پرده غيب بيرون آيد , بطور مسلم نااميد نمي شود , وحدت كلمه خود را از دسـت نـمـي دهـد , در حفظ مكتب خويش مي كوشد , و پيوسته براي هدف , به تهيه نيرو و انجام مقدمات مي پردازد . ولـي هـرگـاه بـه ايـن جمعيت بگويند : شما فعلا بي رهبريد , رهبر شما در آينده ديده به جهان خـواهـد گشود , آن هم معلوم نيست كي متولد خواهد شد , نه تنها او متولدنگشته بلكه نياكان او نيز هنوز ديده بجهان نگشودند , آيا در اين جمعيت , روح انتظار سازنده , و نيرو و ساز و برگ لازم پيدا مي شود ؟ آيا با چنين عقيده اي ,نظامات مادي و معنوي آنان بكار مي افتد و يا اينكه اين كار به قيمت از هم پاشيدگي افراد و محو و نابودي مكتب تمام مي شود ؟براي توضيح بيشتر درباره اينكه امـام زمـان غـايـب چـه نـقـشي مي تواند در جامعه و در انديشه هاي معتقد دانش داشته باشد , مـي گوئيم : ايمان به پيروزي نهايي وانتظار يك مصلح جهاني , اگر به مرحله شناخت و آگاهي سازنده برسد , منبع وسرچشمه حركتها و نهضتها خواهد گشت . رهـبـر يـك جـنـش عـدالـت خـواهـي , حـتـي اگـر در مـيـان پيروان خويش نباشد , مي تواند موجب فشردگي و بهم پيوستگي صفوف معتقدان به نهضت باشد . مـي بـيـنيم كه در نهضت استقلال هندوستان , با وجود آنكه گاندي از طرف دولت استعماري دسـتـگـير شده و به زندان فرستاده مي شود , نهضت عدم همكاري با دولت استعماري با شدت ادامه مي يابد . مردم هند با اينكه گاندي را در ميان خود نمي ديدند , ولي دنباله نهضت وي راادامه مي دادند , زيرا كه گاندي هنوز زنده بود و قدرت معنوي وي همچنان مردم هندرا بهم پيوند مي داد . در جنگ داخلي اسپانيا , قبل از جنگ جهاني دوم , تا زماني كه رهبران جمهوري خواهان در زندان فرانكو بسر مي بردند , نبرد در سراسر جبهه هاي جنگ ادامه داشت . ولـي زمـاني كه چند تني از آنان به جوخه اعدام سپرده شدند , شكست در لشكرجمهوري خواهان پديد آمد . در ج
|
|
|
|