جواب:
آيـات زيـادي در قـرآن كـريـم هـست كه وقتي بهمديگر ضميمه شوند يا تدبر كافي در آنهابشود خصوصيات ظهور امام غائب عجل اللّه فرجه بطور وضوح بدست مي آيد . مـانند آيه يا ايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه مائده 54 الخ و آيه وعد اللّه الذين آمنوا الخ نـور 55 و آيه و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر انبياء 105و آيه ليظهره علي الدين كله صف 9 و غـير اينها با تقريباتي كه در تفسير كرديم در احتجاج طبرسي در يكي از احتجاجات اميرالمومنين علي عليه السلام جواب اين شبهه را از آنحضرت نقل مي كند مبني بر اينكه خداي متعال مي دانست كـه اگـر ائمـه هـدي رابطور صراحت در قرآن كريم معرفي مي فرمود دشمنان اهل بيت (ع ) بهر وسـيـله بود آنرااز قرآن كريم اسقاط مي كردند و قرآن تحريف مي پذيرفت با اينكه خداوند عزاسمه وعـده صريح داده كه قرآن را از تحريف حفظ فرمايد لذا مسئله امامت را بنحوي بيان فرموده كه از راه تدبر در آيات بدست آيد نه بطور صراحت . گـذشـتـه از ايـنها اشكالي كه نويسنده نامه مي كند نه تنها متوجه امامت امام غائب مي باشد بلكه شـامل امامت همه ائمه هدي است كه چرا بايد با اهميتي كه امامت دارد نام و نشان شان صريحا در قرآن ذكر نشود . بنابر اين اشكالي كه كرده مشترك الورود است زيرا نظر به آثار ناگواري كه اختلاف شيعه و سني و مسئله امامت و انشعاب جهان اسلام بدو فرقه سني و شيعه و دنباله هاي تلخي كه اين انشعاب پديد آورد و خونهائي كه در اثر فتنه هاي اختلاف نامبرده ريخته شد و ضربتها و محروميتهائي كه اسلام ديد اگر امامت الهي انتصابي در بين نبودايجاب نمي كرد كه صريحا در قرآن و بيانات نبوي امامت انتصابي نفي شود ؟ و آيا دراين صورت اهميت نفي خلافت انتصابي از اهميت بيان خلافت انتصابي بـنـا بـصـحت ومشروعيت آن كمتر بود ؟ و آيا مدعي حق نداشت بگويد كه خليفه اول ( معاذاللّه ) ازخـدا و رسـول (ص ) عـاقـل تـر بـود كه خلافت خليفه دويم را از راه وصيت تثبيت كرد نه ازراه انتخاب مردم و در نتيجه بعد از ابي بكر در خلافت عمر هيچگونه اختلافي در خلافت بوجود نيامد لكن بعد از رحلت رسول خدا در اثر سكوت آنحضرت اين اختلاف خانمان سوزپيدا شد . پس اگر در صورت ثبوت خلافت انتصابي بيان آن صريحا در قرآن كريم اهميت داشت در صورت عدم ثبوت آن بيان آن نظير و معادل همان اهميت را داشت .
|