بازگشت

گروه: اديان و مهدويت
 
 
مرکز پاسخگو:تبيان
موضوع اصلي:امام زمان (ع)
موضوع فرعي:فايده امام غائب
سؤال:اگر ما بخواهيم افسانه سازي كنيم و يك موجود غيبي هزار ساله را امام زمان بدانيم راهي مخالف بـا عـقل و وحي هر دو پيموده ايم زيرا وحي مي گويد : اثر امام هدايت و راهنمائي اوست پس اگر امـام خـود نـاپـديد شد و كتاب و اثري از او نماند تامشكلات روز را جواب گويد چنين امامي امام قرآن نيست يعني آن امام نيست كه قرآن او را وصف نموده و پيروان قرآن بايد وجود او را بپذيرند . اگـر گفته شود قرآن در كجا اثر امام را هدايت مردم دانسته ؟ گويم : در سوره شريفه انبياء آنجا كـه درباره پيشوايان خدائي مي فرمايد : و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا ( آنها را امامان قرار داديم كه بامر ما هدايت مي كردند ) و آنچه قرآن مي گويد تنها مربوط بگذشته نيست بلكه براي اهل قرآن مـسـلمانان نيز هست چرا كه مردم گذشته گذشتند و اگر مطالب قرآن اختصاص به آنها داشت براي اين امت بازگوكردن آن مطالب چه سود داشت ؟
جواب:

مـقدمه چند چيز را بايد متذكر بوده در نظر گرفت :اول اينكه هدايت بمعني راهنمائي و رهبري بـدو مـعـني اطلاق مي شود يكي بمعني نشان دادن راه فقط كه ارائه الطريق ناميده مي شود دوم رسانيدن بمقصد و هدف كه ايصال بمطلوب ناميده مي شود و اثر هدايت بمعني اول امكان رسيدن هـدايـت شونده است بمقصديعني ممكن است هدايت شونده هدايت كننده را بپذيرد و با پيمودن راهي كه نشان داده شده بمقصد برسد و ممكن است نپذيرد و نرسد ولي هدايت بمعني دوم فعليت رسيدن بمقصد را پيوسته دارد خداي متعال مي فرمايد : انك لا تهدي من احببت و لكن اللّه يهدي مـن يـشاء قصص 56 ( تو نمي تواني هر كه را خواستي بمقصد برساني و لكن خداهر كه را بخواهد بمقصد مي رساند ) . دوم ايـنـكـه هدايت بمعني ارائه الطريق در انبياء و رسل كه حاملان وحي و فرستادگان خدايند و بـراي دعـوت مـبـعوثند لازمه نبوت و رسالت مي باشند و بدون استثناء هدايت خاصيت و اثر نبوت است فبعث اللّه النبيين مبشرين و منذرين بقره 213 رسلامبشرين و منذرين لئلا يكون للناس عـلـي اللّه حـجـه بعد الرسل نساء 165 و آيات بي شمار ديگري در قرآن در همين معني است بلكه مومنين امت هم از اين سمت سهمي دارند چنانكه مي فرمايد : قل هذه سبيلي ادعوا الي اللّه علي بـصـيـره انـا و مـن اتـبـعـنـي يـوسـف 108 و نـيـز مـي فرمايد : كنتم خير امه اخرجت للناس تـامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر 11 - روشن است كه امر بمعروف و نهي از منكر وهمچين دعوت مصداق هدايت هستند و گرچه نامش برده نشده است ( آل عمران )سوم : اينكه اثر امامت و پـيـشـوائي چنانكه در نامه نيز اشاره شده , به صريح قرآن كريم هدايت و راهنمائي است چنانكه مي فرمايد : و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا انبياء 73 و مي فرمايد : و جعلنا منهم ائمه يهدون بامرنا سجده 24 پس اعطاءامامت اعطاء هدايت خواهد بود . چـهـارم : اينكه ابراهيم عليه السلام كه بنص آيه شريفه : اذ ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال انـي جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين بقره 124 ( و يادآور زماني را كه پروردگار ابراهيم او را با كلماتي امتحان كرد و ابراهيم آنها را تمام كرد ( درست انجام داد ) فـرمـود : بـدرسـتي من ترا براي مردم پيشوا قرار مي دهم گفت : و از ذريه من , فرمود عهد من ( فـرمـان مـن ) بـسـتـمـكـاران نـمي رسد ) پيشواي مردم قرار گرفته امامت و پيشوائي او در آخر عهدابراهيم عليه السلام بوده كه امتحانات الهي را مانند آتش رفتن و اعتزال از قوم خود و مهاجرت بـفلسطين و قرباني فرزندش اسماعيل بفرجام رسانيده و از عهده آنهابرآمده بوده چنانكه امتحان بـودن قضيه قرباني اسماعيل (ع ) در آيه كريمه : ان هذا لهوالبلاء المبين صافات 106 ( اين قضيه يـعـنـي قـضـيـه قـربـانـي اسـماعيل امتحاني است آشكار ) بيان مي فرمايد :حاصل اينكه ابراهيم عـلـيـه الـسلام پيش از رسيدن فرمان امامت مدتي نبي و رسول و يكي از پيامبران اولوالعزم بود و كتاب و شريعت داشت و بدعوت و هدايت مردم ميپرداخت و اين مطلب از لابلاي آيات قرآني مانند آفتاب روشن مي باشد . با تامل وافي در اين مقدمه روشن مي شود كه تفسير هدايت كه لازمه امامت است وگرفتن آن به مـعني ارائه الطريق يكي از اغلاط رسوا كننده است زيرا آيه بقره و آيه سوره انبياء در امامت ابراهيم عـليه السلام صريحند و بنابر اين معني ( ارائه الطريق ) وقتي بابراهيم عليه السلام امامت مي دهند كه سمت هدايت بمعني ارائه الطريق را بواسطه نبوت و رسالت بالفعل داشته و اين تحصيل حاصل واضـحـي است وتحصيل حاصل محال است بطوري كه حتي حيوانات با غريزه شعور حيواني خود اسـتـحال آنرا ميفهمند و اعتراض نويسنده نامه بشيعه كه امامت امام غائب كه هدايت بمعني ارائه الطريق ندارد غير معقول است غلطي غير قابل اصلاح . پـس نـاگـزيريم كه هدايت امامت را در آيه بمعني ايصال بمطلوب بگيريم آري سوق اعمال مردم بـسـوي خـدا از حـيـن صدور دنيوي تا حساب اخروي آنها در عهده امام عليه السلام است چنانكه روايـاتي كه از ائمه هدي عليهم السلام در ابواب مختلفه عوض اعمال وانعكاس اعمال اهل شهرها كـه بـسـتـونـهاي نوري كه بالاي آنها است و بعرش خداوندي وحضور ائمه پيش مختصر و در قبر عندالمسائله و دعوت مردم روز قيامت بتوسط امامشان و توزيع نامه هاي اعمال و اعراف و صراط و شفاعت وارد شده است همين معني را متضمن است . واضـح اسـت كـه اداره امر اعمال امري است ملكوتي و ارتباطي به مسئله غيبت و حضورجسماني ندارد و حال غيبت و حضور برايش متساوي است و اين مطلب با اين معني منافات ندارد كه امام از راه اينكه بحقايق معارف دين و حلال و حرام آن علم دارداگر حاضر و در دسترس و مبسوط اليد باشد به آنچه از معارف بپرسند پاسخ دهد و يامشكلي كه پيشش ببرند حل اشكال نمايد .