جواب:
  در حالي كه در اواخر قرن نوزدهم و بخشي از آغاز قرن بيستم , غرب در تب و تاب ناسيوناليسم  و نژادپرستي فرو رفته بود , و موسوليني  و هيتلر به بهانه برتري نژاد , جهان را به خاك و خون  مـي كـشـيـدنـد , و سياستمداران به جاي نجات انسانها , به فكر توسعه سلطه نژادي و قومي  بـودنـد , ناگهان انديشه انترناسيوناليسم  و لزوم تشكيل حكومت واحد جهاني در نظر برخي از  دانشمندان غرب , قوت گرفت و طرحهائي در اين مورد ارائه گرديد .  عـلـت پـيدايش اين فكر - و با عبارت روشن تر , علت تجديد اين انديشه كه در اقوام پيشين سابقه  ديـرينه دارد - همان هيولاي مخوف جنگهاي جهاني اول و دوم بود كه به صورت وحشتناكي خود  را نـشان داد , و تنها در جنگ اول جهاني حدود 9 ميليون نفركشته شد و 22 ميليون نفر معلول و  ده ميليون نفر مفقود الاثر شدند , و تلفات جنگ دوم جهاني بسيار وحشناك تر از جنگ نخست بود  .  اين نبردهاي جهان , عملا ثابت كرد كه وجود مرزهاي مصنوعي ميان ملت ها , عامل جنگ و نبرد و  مايه خونريزي و بدبختي است , همچنانكه ناسيوناليسم افراطي و نژادپرستي همين عواقب مشابه  را نيز دربردارد .  تاسيس جامعه ملل پس از جنگ جهاني اول - كه در آن 26 كشور عضويت داشتند - ويا تاسيس  يك جامعه جهاني به نام سازمان ملل متحد , و اتحاديه هاي بين المللي وابسته به آن , پرتوي از فكر  تاسيس حكومت واحد جهاني  است كه هنوز به صورت يك فكر و انديشه در ميان متفكران مطرح  مي باشد .  گـروهـي از متفكران پيش بيني مي كنند كه ممكن است سازمان ملل متحد كه به صورت يك  پـارلمان جهاني است , درآينده بصورت مركز يك حكومت واحد جهاني را پي ريزي كرده اند , و در  اين مورد , ازيك قوه مقننه , و يك قوه مجريه , و يك قوه قضائيه گزارش مي دهند .
  
		 |