جواب:
هر نهضت و انقلابي كه براي هدف معيني بر پا شود در صورتي امكان پيروزي دارد كه زمينة آن، از هر جهت فراهم باشد و اوضاع و شرايط كاملاً آماده باشد. يكي از شرايط مهم موفقيت اين است كه عموم ملت خواستار آن انقلاب باشند و افكار عمومي براي تأييد و پشتيباني آن مهيا باشد. در غير اين صورت انقلاب با شكست مواجه خواهد شد. نهضت و قيام مهدي موعود نيز از اين قاعدة كلي مستثني نبوده در صورتي مي تواند پيروز گردد كه اوضاع و شرائط مساعد و زمينه فراهم باشد. نهضت آنجناب يك نهضت سطحي و كوچك نيست بلكه يا انقلاب همه جانبه و جهاني است. برنامة بسيار عميق و دشواري دارد. مي خواهد تمام اختلافات نژادي و كشوري و زباني و مرامي و ديني را برطرف سازد و سرتاسر گيتي را با يك حكومت نيرومند اداره كند تا همة بشر با صلح و صفا در كنار هم زندگي كنند. او مي داند كه آب را بايد از سرچشمه اصلاح كرد و لذا علل و عوامل اختلاف انگيز را از ريشه قطع مي كند تا گرگ صفتان، خوي درندگي را از دست بدهند و مانند گوسفندان در كنار هم زندگي كنند. مي خواهد كفر و ماديگري را ريشه كن سازد و عموم جهانيان را بسوي قوانين و برنامه هاي الهي متوجه كند و دين اسلام را آيين همگاني گرداند.
مي خواهد افكار پريشان بشر را بسوي يك هدف متمركز كند و معبودهاي دروغين و فتنه انگيز را مانند: مرزها، نژادها، كشورها، مرامها، حزبها، قاره ها و شخصيتهاي كاذب را از مغز بشر ريشه كن سازد و بطور خلاصه، مي خواهد نوع بشر و جوامع انساني را به سعادت و كمال واقعي برساند و اجتماع صالحي به وجود آورد كه بر پاية فضائل و صفات انسان و اخلاق نيك استوار باشد.
البته گفتن و نوشتن اينگونه مطالب دشوار نيست ليكن دانشمندان و اهل تحقيق مي دانند كه به وقوع پيوستن يك چنين انقلاب جهاني و عميق كاري است بسيار دشوار و چنان نيست كه بدون تهيه اسباب و مقدمات و آمادگي افكار عمومي و فراهم بودن زمينه، امكان وقوع داشته باشد. يك چنين انقلاب عميقي بايد از اندورن دلهاي جهانيان سرچشمه بگيرد و همة انسانها بالاخص مسلمانان كه مي خواهند پرچمدار آن نهضت باشند، آمادگي داشته باشند. قرآن كريم نيز شايستگي و صلاحيت را شرط آن انقلاب دانسته مي فرمايد: ما در زبور نوشتيم كه بندگان شايسته و صلاحيتدار ما قدرت زمين را بدست مي گيرند. (1) بنابراين، تا نوع بشر به حد كمال و رشد نرسد و براي پذيرفتن حكومت حق آماده نگردد مهدي موعود ظاهر نخواهد شد. البته رشد فكري يك حادثة آني نيست بلكه در طول ايام و به واسطة پيش آمدهاي روزگار پيدا مي شود و رو به كمال مي رود. بايد جهانيان آنقدر اين كشور و آن كشور بگويند، و بر سر مرزهاي موهوم كشوري بجنگند و خونريزي كنند تا بستوه آيند و بفهمند كه حدود و مرزها ساخته و پرداخته افكار كوتاه و خودخواهي انسانهاست. در آن صورت از آن حدود اعتباري و اختلاف انگيز منجر مي شوند، و تمام جهان را يك كشور و همة افراد بشر را هموطن و در نفع و ضرر و سعادت و بدبختي شريك مي دانند. در آن هنگام سياه و سفيد، زرد و سرخ، آسيائي و آفريقائي، آمريكائي و اروپائي، شهري و دهاتي، عرب و عجم را مي توانند به يك چشم نگاه كنند.
بايد دانشمندان، براي اصلاحات عمومي و سعادت و آسايش انسانها آنقدر قانون تدوين كنند و تبصره بآنها بزنند و بعد از مدتي آنها را لغو كنند و قوانين تازه تري را به جاي آنها بگذارند تا خسته شوند و جهانيان به نقصان و سستي قوانين بشر و افكار كوتاه قانونگذاران پي ببرند و از اصلاحاتي كه به وسيلة آن قوانين مي خواهد انجام بگيرد مأيوس شوند و بدين مطلب اعتراف كنند كه يگانه طريق اصلاح بشر پيروي از پيمبران و اجراي قوانين الهي است. بشر هنوز حاضر نيست در مقابل برنامه هاي خدا تسليم شود. گمان مي كند كه به وسيله علوم و اختراعات مي تواند اسباب سعادت انسانها را فراهم سازد، لذا برنامه هاي الهي و معنويات را كنار گذاشته و دو اسبه دنبال ماديات مي دود. بايد آنقدر بدود تا جانش به ستوه آيد و سرش به سنگ بخورد. آنگاه بدين مطلب اعتراف مي كند كه علوم و اختراعات گر چه مي توانند انسان را به فضا پرواز دهند و كرات آسماني را مسخرش گردانند و سلاحهاي كشنده و ويران كننده را در اختيارش قرار دهند اما نمي توانند مشكلات جهاني را حل كنند، استعمار و بيدادگري را ريشه كن سازند و بشر را به سعادت و آسايش رواني برسانند. از آن وقتي كه بشر حاكم و زمامدار و فرمانروا پيدا كرده و حكومتشان را پذيرفته است همواره از آنان انتظارها داشته است. هميشه اميدوار بوده و هست كه آن افراد زورمند و زيرك جلو تعديات را بگيرند و اسباب رفاه و آسايش عموم را فراهم سازند. ليكن كمتر شده كه به اميد و آرزويش برسد و به حكومت دلخواه دست يابد. در هر عصري آن را به صورتي در آورده شكل تازه اي بدان داده اند، اما بعد از چندي مشاهده شده كه وضع همان وضع سابق است و چندان تفاوتي نكرده است. بايد آنقدر حكومتهاي رنگارنگ در جهان تأسيس شود و مرامها و احزاب فريبنده به وجود آيد و بي لياقتي آنها ثابت شود تا بشر از اصلاحات آنها مأيوس گردد و تشنة اصلاحات خدايي شود و براي پذيرفت حكومت توحيد آماده گردد. هشام بن سالم از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرموده: تا همة اصناف مردم به حكومت نرسند صاحب الامر قيام نمي كند. براي اينكه وقتي حكومتش را تشكيل داد كسي نگويد: اگر ما هم به حكومت مي رسيديم با عدالت رفتار مي كرديم. (2)
امام باقر (ع) فرمود: دولت ما آخرين دولت است. هر خانداني كه لياقت حكومت داشته باشند قبل از ما به حكومت مي رسند، تا وقتي حكومت ما تأسيس شد و رفتار آن را ديدند نگويند: ما هم اگر به حكومت رسيده بوديم مانند آل محمد عمل مي كرديم و اينست معناي آيه، و العاقبه للمتقين (3)
با توجه به سخنان گذشته روشن شد كه هنوز طبع انسانيت براي تحمل حكومت توحيد آماده و مهيا نشده، ليكن چنان نيست كه براي هميشه از اين نعمت بزرگ محروم بماند. بلكه خداوند حكيم كه انواع موجودات را به كمال مطلوب مي رساند، نوع انسان را نيز از رسيدن به غايت مطلوب، محروم نخواهند ساخت. بشر از روزي كه پا بر زمين گذاشته هميشه در آرزوي يك زندگي اجتماعي خوش و سعادتبخش بوده و در راه رسيدن به آن تلاش و كوشش مي نموده است. هميشه از جان و دل خواستار يك عصر درخشان و اجتماع صالحي بوده كه ظلم و تعدي در آن نباشد. اين خواستة دروني بشر بي هدف و غايت نيست و خداوند حكيم نوع انسان را از وصول به چنين غايت مطلوبي محروم نخواهد كرد بطور قطع جهان روزي را در پيش دارد كه افكار مردم كاملاً بيدار مي شود، از احكام و قوانين و برنامه و مرام هاي گوناگون مأيوس مي كردند، از حكام و فرمانروايان بشر نااميد ميشوند، از مشكلات و گرفتاري هايي كه به دست خودشان تهيه شده به ستوه مي آيند و از هر طرف متوجه خدا و قوانين الهي مي شوند. چارة دردها و مشكلات لاينحل اجتماعي را در پيروي از مكتب انبياء مي دانند. احساس مي كنند كه به دو چيز گرانبها احتياج دارند: اول برنامه و نقشة اصلاحات. و قوانين كامل و دست نخورده و روشن الهي. دوم يك زمامدار معصوم و فوق العاده اي كه در طريق اجراي احكام و برنامه هاي خدايي دچار سهو و اشتباه و خطا نشود و همه انسانها را به يك چشم نگاه كند. خداوند حكيم مهدي موعود را براي يك چنين موقع حساسي ذخيره نموده و قوانين و برنامه هاي متين اسلام را در نزدش وديعه گذاشته است.
در روايات اهل بيت عليهم السلام علت ديگري نيز براي تأخير در ظهور ذكر شده است.
حضرت صادق (ع) فرمود: خدا در صلب كافران و منافقان نطفة افراد باايماني را وديعه نهاده است، به همين جهت بود كه علي (ع) از كشتن پدران كافر، خودداري مي نمود تا اولاد مؤمن از آنان بوجود آيد و بعد از آن، به هر يك از آنان دست مي يافت به قتلش مبادرت مي كرد. همچنين قائم ما اهل بيت ظاهر نمي شود تا اينكه امانتهاي الهي از صلب كافران خارج شوند. بعد از آن ظاهر مي شود و كفار را به قتل مي رساند. (4)
برنامة امام زمان اين است كه دين اسلام و خداپرستي را به كافران عرضه مي دارد هر كس ايمان بياورد از قتل نجات پيدا مي كند و هر كس سرسختي نشان داد و از قبول اسلام امتناع ورزيد كشته مي شود. از طرف ديگر مي دانيم كه در طول تاريخ بسيار اتفاق افتاده و مي افتد كه از نسل افراد كافر يا منافق فرزندان خدا پرست و مؤمن به وجود آمده اند. مگر مسلمانان صدر اسلام از پدران كافر به وجود نيامدند؟ اگر رسول خدا در فتح مكه، كفار مكه را قتل عام كرده بود آن همه مسلمان از نسلشان بوجود نمي آمد. لطف و فيض خدا اقتضا دارد كه انسانها را به حال خود بگذارد تا در طول ايام و روزگار دراز فرزندان مؤمني كه امكان وجود دارند از نسلشان پديد آيند. بايد جهان ماده به مقدار قابليت و استعدادش انسان مؤمن تحويل دهد و از جانب خدا به آنها وجود افاضه شود. مادامي كه نوع انسان ثمر مي دهد و افراد مؤمن و خداپرست از آن به وجود مي آيد بايد باقي بماند و اين وضع همچنان ادامه دارد تا هنگاميكه افكار عمومي براي پذيرش توحيد و خداپرستي آماده گردد در آن هنگام امام زمان (عج) ظهور مي كند. بسياري از كفار به دست آنجناب ايمان مي آورند، افرادي هم كه با آن شرايط و اوضاع در كفر و ماديگري پافشاري نمايند اشخاصي هستند كه فرزندان مؤمن از آنها به وجود نخواهد آمد.
منابع و مآخذ:
1ـ سورة انبياء، آيه 105
2ـ بحار الانوار، ج52، ص244
3ـ بحار الانوار، ج52، ص332
4ـ اثبات الهداه، ج7، ص105
5ـ دادگستر جهان، ابراهيم اميني، ص240ـ244
|