جواب:
در پاسخ به پرسش شما بحثهاي مفصلي هست كه به طور مختصر و مفيد بدان پرداخته ميشود.اين كه امام زمان چرا غايبند و علت اصلي غيبت آن حضرت چيست مسألهاي است كه بر همگان پوشيده است. بر طبق روايات اگر غيبت از اسرار الهي و از امور غيبي است و همچون ساير امور مربوط به عوالم غيب، براي ما معلوم نيست. از آنجا كه خداوند حكيم است و تمام كارهايش بر اس حكمت و مصلحت بنا شده امر غيبت نيز چنين است و تصديق و اعتقاد به آن بر ما امري واجب است.
شايسته و بايسته است در اين رابطه از نامه صاحب غيبت (امام زمان ارواحنا فداه) كه در پاسخ اسحاقبن يعقوب كليني نوشته شده است. بهره بگيريم. در پايان نامه آمده است: از علت غيبت نپرسيد چرا كه خداوند در قران ميفرمايد: يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْئَلوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ اي مؤمنان از چيزهايي كه ظرفيت درك آن را نداريد نپرسيد.
در روايت است كه امام صادق (ع) فرمود: علت غيبت آن حضرت پس از ظهورش كشف خواهد شد. اما علت ظاهري غيبت و مصالح و فوايد آن اموري است كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1- امتحان مردم: فلسفه خلقت و مرگ و زندگي آزمايش انسانها معرفي شده است. يكي از شديدترين و سخت ترين امتحان الهي مسأله غيبت است كه انسان ميتواند در اين زمان ايمانش را محك بزند. امام باقر (ع) در پاسخ جابر جعفي- كه از فرج و نصرت ائمه (ع) پرسيده بود- فرمود: هرگز، هرگز فرج و نصرت ما وقتي ميرسد كه شما غربال شويد، غربال شويد تا خالصان از ناحالصان جدا گند.
هر گاه امام معصومي مورد حمايت ياران و اصحاب خويش قرار گرفته است قيام نموده است نظير قيام سيد الشهدا(ع) در واقعه كربلا، اما اگر ياران و اصحابي نداشته قيام نكرده است نظير امام صادق (ع) بسياري از امامان ما غيبت داشته اند، 25 سال سكوت حضرت علي (ع) به معناي غايب بودن آن حضرت است، خانه نشين شدن حضرت امام حسن(ع) به معناي غايب شدن بود و ساير ائمه (ع) البته خصوصيتي كه غيبت امام زمان(عج) دارد اين است كه بسيار طولاني است و چون حضرت تحقق بخش حكومت الهي است، قيام حضرتش موقعيت خاصي مي خواهد كه آن لحظه و ساعت در نزد خداست و هيچ كس اطلاعي از آن لحظه ندارد.
اما علت اصلي غيبت آن حضرت به نظر حقير كمبود ياران و آماده نبودن موقعيت جهاني براي قيام است.
منابع و مآخذ:
- ينابيع المودة، قندوزي، ج 3، ص 170
- كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، ص 485
- احتجاج طبرسي، ج 2، ص 497
- بحارالانوار، ج 77، ص 56
- بحارالانوار، ج 3، ص 363
|