بازگشت

گروه: دعا و زيارات
 
 
مرکز پاسخگو:فرهنگ ومعارف قرآن
موضوع اصلي:مهدويت
موضوع فرعي:مهدويت
سؤال:لطفاً آياتي را كه در مورد حضرت عليو حضرت مهديغ است، با ذكر نام سوره و شماره آيه بيان فرماييد.


جواب:

در قرآن آياتي وجود دارد كه به گفته شيعه و سني درباره امامت، ولايت و عصمت امامان: نازل شده است از آن جمله ميتوان به آيات زير اشاره كرد:

1. آيه اكمال دين: اين آيه شريف، در سوره مائده، آيه 3 آمده است و ميفرمايد: اليَومَ أكمَلتُ لَكُم دِينَكُم وَ أَتمَمتُ عَلَيكُم نِعمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإسلـَمَ دِينًا... امروز، دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گرداندم، و اسلام را براي شما ]به عنوان[ آييني برگزيدم.

منظور از روز، همان روز غديرخم است كه پيامبر اكرماميرمؤمنانرا به طور رسمي براي جانشيني خود تعيين كرد و در اين روز بود كه آيين اسلام به تكامل نهايي خود رسيد و نعمت خدا با تعيين رهبري شايسته، همچون عليبنابيطالببراي آيندة مردم تكامل يافت.( تفسيرنمونه، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 4، ص 264 و 265، دارالكتب الاسلاميه. )

2. آيه تبليغ: اين آيه، آيه 67 از سوره مائده است كه ميفرمايد: اي پيامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر نكني، پيامش را نرساندهاي... خداوند متعال به پيامبر دستور ميدهد كه اين مسألة مهم (تعيين جانشيني براي پيامبر و سرنوشت آينده اسلام و مسلمانان) را به مردم ابلاغ كند.( ر.ك: تفسير نمونه، همان، ج 5، ص 4 ـ 23. )

3. آيه تطهير: اين آيه مبارك، در سوره احزاب (آيه 33) آمده است كه ميفرمايد: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَالبَيتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطهِيرًا حقيقتاً خداوند ميخواهد آلودگي را از شما خاندان ]پيامبر[ بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.

اين آيه، درباره پنج تن آلعبا، يعني پيامبراكرمعلي، فاطمه، حسن و حسين: وارد شده و عصمت (معصوم بودن) اين پنج تن را ثابت ميكند و به آية تطهير معروف است.( ر.ك: الميزان، علامه طباطبايي، ج 16، ص 311، مؤسسه اعلمي، بيروت. )

4. آيه ولايت: اين آيه در سوره مائده، آيه 55 آمده كه ميفرمايد: ولي شما، تنها خدا و پيامبر او و كساني هستند كه ايمان آوردهاند همان كسانيكه نماز را برپا ميدارند و در حال ركوع، زكات ميدهند. ابوذر غفاري نقل ميكند كه روزي با رسولخدا9 در مسجد نماز ميخوانديم. نيازمندي به مسجد آمد و تقاضاي كمك كرد اما كسي چيزي به او نداد. سائل گفت: خدايا! تو شاهد باش كه در مسجد رسول خدا كسي به من كمك نكرد در همين حال، حضرت عليانگشتر خود را در حال ركوع به او داد. پيامبراكرم، متوجه اين مسأله شدند و فرمودند؟... خداوندا! من محمد پيامبر و برگزيدة تو هستم. سينة مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان ساز. از خاندانم عليرا وزير من گردان تا به وسيله او، پشتم قوي و محكم گردد. هنوز دعاي پيامبر9 تمام نشده بود كه جبرييلاين آيه را بر پيامبر نازل كرد.( برگرفته از تفسير نمونه، همان، ج 4، ص 421 و 422. )

5. آيه اطعام: اين آيه، در سوره مبارك انسان، آيه 8 آمده است: وَ يُطعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَيَ حُبِّهِ مِسكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا و به ]پاس[ دوستي ]خدا[، بينوا و يتيم و اسير را خوراك ميدهند. شأن نزول اين آيه هم دربارة اهلبيت: است.( جهت اطلاع بيشتر ر.ك: تفسير نمونه، همان، ج 25، ص 343 و 344. )

6. آيه مباهله: اين آيه، در سورة آلعمران (آيه 61) آمده است. مفسران گفتهاند: اين آيه، دربارة هيأت نجراني و همراهان آنها نازل شده كه پيامبر، آنها را به مباهله دعوت كرد. آنها تا فرداي آن روز از حضرت مهلت خواستند و پس از مراجعه به شخصيتهاي نجران، اسقف (روحاني بزرگشان) به آنها گفت: شما فردا به محمد نگاه كنيد. اگر با فرزندان و خانوادهاش براي مباهله آمده بود، از مباهله با او بترسيد و اگر با يارانش آمد، با او مباهله كنيد. فرداي آن روز، پيامبر آمد، در حالي كه دست عليبنابيطالبرا گرفته و حسن و حسينپيش روي او راه ميرفتند و فاطمهپشت سرش بود. نصارا نيز بيرون آمدند درحاليكه اسقف آنها پيشاپيش آنان قرار داشت. دربارة همراهان پيامبر سؤال كرد، به او گفتند: اين، پسر عمو و دامادش و محبوبترين خلق خدا نزد اوست و اين دو پسر، فرزندان دختر او از عليهستند و آن بانوي جوان، دخترش فاطمه، عزيزترين مردم نزد او و نزديكترين افراد به قلب اوست... . اسقف گفت: من مردي را ميبينم كه در مباهله با كمال جرأت اقدام ميكند و گمان ميكنم راستگو باشد كه در اين صورت، به خدا قسم، يك سال بيشتر بر ما نخواهد گذشت درحاليكه در تمام دنيا، حتي يك نصراني هم وجود نداشته باشد كه آب بنوشد، و عرض كرد: اي ابوالقاسم! ما با تو مباهله نميكنيم بلكه مصالحه مينماييم و پيامبر9 با آنها مصالحه كرد.( برگرفته از تفسير نمونه، همان، ج 2، ص 578 ـ 579 ـ جهت اطلاع بيشتر ر.ك: احقاقالحق، قاضي نورالله شوشتري ـ پيام قرآن، آيتالله مكارم شيرازي و همكاران، ج 9، انتشارات مدرسه الامام اميرالمؤمنينـ غايةالمرام، مرحوم محدث بحريني و.... )

7. آية ليلة المبيت: اين آيه شريفه، در سوره بقره، آيه 207 آمده است و ميفرمايد: وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَادِ بعضي از مردم جان خود را به بهاي خشنودي خدا ميفروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.، در اكثر منابع اسلامي ميخوانيم، اين آيه يكي از بزرگترين فضايل علياست.

برخي از محققان معتقدند كه بيش از دويست آيه از آيههاي قرآن، در شأن و مقام حضرت مهديغ تأويل شده است، و برخي ديگر هم بيش از صدوپنجاه آية قرآن را كه در شأن و مقام امام زمان وارد گرديده نقل كردهاند.

برخي از اين آيات عبارتند از: هود، 86 بقره، 2 و 3 نسأ، 59 اعراف، 128 توبه، 33 قصص، 5 نور، 55 انبيأ، 105 و...( براي اطلاع بيشتر، ر.ك: احقاق الحق، قاضي نورالله شوشتري ـ غاية المرام، مرحوم سيّد بحراني ـ حضرت مهدياز ديدگاه قرآن و عترت، محمود شريعتزاده خراساني، نشر دارالصادقين. )

به عنوان نمونه، توضيح دو آيه در ذيل ميآيد:

1. وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاْ ?َرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّـَـلِحُونَ (انبيا، 105) و براستي در زبور، پس از تورات نوشتهايم كه زمين را بندگان شايستة من به ارث ميبرند. در اين آيه عبادي الصّلِحون به حضرت مهديغ نيز تفسير شده است.( تفسيرالميزان، علامه طباطبايي، ج 14، ص 338، مؤسسه اعلمي، بيروت. )

2. وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فِي الاْ ?َرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَغمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَ َرِثِينَ (قصص، 5) ما ميخواهيم بر كسانيكه در روي زمين، به زبوني كشيده شدهاند، منت نهيم ]و نعمت دهيم[ و ايشان را پيشوا و وارث گردانيم.

روايات زيادي وارد شده كه بعضي از مصاديق اين آيه، امامان معصوم: بخصوص حضرت مهديغ هستند.( الميزان، همان، ج 16، ص 15. )

حضرت عليدر تفسير اين آيه فرمود: اين گروه، آلمحمد هستند. خداوند، مهدي آنها را بعد از زحمت و فشاري كه بر آنان وارد ميشود برميانگيزد و به آنها عزت ميدهد و دشمنانشان را ذليل و خوار ميكند.( نورالثقلين، العروسي الحويزي، ج 4، ص 110، مؤسسة اسماعيليان. )

در حديث ديگري از همين امام بزرگوار آمده است: دنيا پس از سركشي، به ما روي نهد سپس آية و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا... را خواند.( نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهيدي، كلمه 209، ص 396، انتشارات علمي و فرهنگي. )